مرکز اطلاعاتی که روزنامه اطلاعات شد

پدر، مادر، پسر و عموزاده های «مسعودی» از سرشناس ترین و تاثیرگذارترین خاندانهای تهرانی فعال در عرصه روزنامه نگاری عصر پهلویِ پدر و پسر بودند که با کارگری و حروفچینی عباس مسعودی در روزنامه های تهران شروع شد و با تصحیح مطالب در روزنامه های «شفق» و «اقدام» ادامه یافت و با خبرنگاری در روزنامه های «ایران» و «کوشش» به اوج رسید و در نهایت در اتاقی کوچک از عمارتی قدیمی در خیابان علاءالدوله، اتاق مرکز اطلاعات متولد شد و پنج سال بعد روزنامه اطلاعات نام گرفت.

 امروز 18 شهریور چهل و دومین سالروز مصادره موسسه فرهنگی – مطبوعاتی اطلاعات و اموال منقول و غیرمنقول این موسسه به نفع بنیاد مستضعفان و جانبازان با حکم مرحوم آیت الله احمد آذری قمی دادستان انقلاب در سال 1358 است.

عباس مسعودی کیست؟

براساس اسناد مختلف درباره زندگی نامه عباس مسعودی، او فرزند حاج محمدعلی است که تاریخ دقیق تولدش نامشخص است. برخی اسناد این تاریخ را 1274 و برخی اسناد 1280 ثبت کردند.

او در عصر مظفرالدین شاه در تهران متولد شد و به جای مکتبخانه به مدرسه دارالفنون رفت و دوره دبستان و دبیرستان را خواند اما به دلیل وضعیت درآمدی و معیشتی ضعیف حاج محمدعلی، عباس و دو برادر بزرگ و کوچکش جواد و حسن مجبور شدند وارد بازار کار شوند و با یادگیری یک مهارت خرج آور پدر شوند.

عباس هم به چاپخانه رفت و در ابتدا، کار را با کارگری ساده آغاز کرد و به تدریج به بخش حروف‌چینی رفت و تراکت و بروشورهای تبلیغاتی چاپ کرد و در حروفچینی مجلات و روزنامه ها تبحر یافت. اما با علاقه و پشتکار در کار چاپ به تدریج به عنوان مصحح در کنار نویسندگان و صفحه بندهای روزنامه ها آموزش دید و مهارت به دست آورد.

دفتر اطلاعات

کار در محیط نشریات و روزنامه ها به تدریج در او علاقه به پرسشگری و خبرنگاری را شعله ور کرد و در کنار دبیران خبر و خبرنگاران روزنامه های ایران و کوشش، خبرنگاریِ تجربی یاد گرفت. همت و بلندپروازیِ عباس به رشد سریعش در اداره کردن بخشهای داخلی روزنامه ها، ایده راه اندازی یک مطبوعه مستقل را در سال 1300 و در 20 سالگی در ذهنش جرقه زد و او اتاق کوچکی در عمارتی قدیمی در خیابان علاءالدوله (فردوسی) را برای راه انداختن دفتری تحت عنوان دفتر اطلاعات اجاره کرد.

به دلیل ارتباطات خوب با کارکنان برخی سفارتخانه ها، اخبار انگلیسیِ خبرگزاریهای معتبر چون رویترزِ انگلستان و هاواسِ فرانسه را از دوایر مطبوعاتی این دو سفارتخانه دریافت کرد و با دادن مبلغ ناچیزی اجازه ترجمه و منتشر کردن آنها را گرفت.

عباس جوان با همراهی یک مترجم، اخبار دریافتی از سفارتخانه های انگلیس و فرانسه را ترجمه و به روزنامه های تهران می فروخت و درآمد به دست می آورد. این اقدام عباس رفته رفته موجب جلب توجه و اعتماد سایر سفارتخانه‌ها و مؤسسات داخلی و خارجی کشور به او و فعالیت مطبوعاتیش شد طوری که بیشتر سفارتخانه های خارجی و ادارات داخلی مشترک ثابت اخبار و اطلاعات عباس جوان شدند.

عباس مسعودی از یک سو در سایه حمایت سیاستمداران سفارتخانه انگلیس در ایران و از سوی دیگر در فقدان روزنامه های پرتیراژ داخلی توانست رفته رفته خود در مجامع دیپلماتیک، سیاسی و اجتماعی داخلی و خارجی کشور به عنوان روزنامه‌نگاری مطرح، جا بیندازد و اعتماد سیاستمداران کارکشته اروپایی را به نحوی جلب کند که رفته رفته به نیرو و عامل آنان در عرصه کسب اطلاعات از دستگاههای داخلی و انتقال اخبار و اطلاعات محرمانه به سفارتخانه های کشورهای اروپایی به خصوص سفارت انگلستان در ایران تبدیل شد.

کج دار و مریض با روسیه و انگلستان

طبق اسناد ساواک کشوری که عباس مسعود از آن بیشترین حمایت را دریافت می کرد و تبعا او از آن کشور بیشترین پشتیبانی سیاسی و مطبوعاتی را داشت، انگلستان بود. در اسناد سازمان سازمان اطلاعات و امنیت کشور بارها به جاسوسی او برای انگلستان اشاره شد.

مهم‌ترین سند در این باره جاسوسی مسعودی برای اینتلجنت سرویس انگلستان بود. ماجرا از این قرار بود که با پیدا شدن کیف دستی مسعودی در فرودگاه و انتشار نامه‌ به دست آمده از آن، رابطه اطلاعاتی او با سرویس‌های امنیتی انگلستان افشا شد.

مطابق این سند کشف شده به دست ساواک، سِر رابرت سون، کاردار سفارت انگلستان در ایران برای وزارت خارجه کشورش نوشت: «بدین وسیله عباس مسعودی به شما معرفی می‌شود. او در حال اعزام به انگلستان است تا بخش موفقی از دوران خود را بگذراند. نامبرده یکی از دوستان قابل اعتماد ماست که همواره کمک‌های ارزشمندی را در تهران به ما داشته است. لطفا تا جایی که ممکن است و تا زمانی که او در لندن است در فعالیت‌هایی که دارد به او مساعدت کنید و با او مذاکره و گفت و گو نمایید. من فکر می‌کنم شما موفق خواهید شد که از طریق این شخص با روزنامه‌ها و انتشارات ایرانی و فارسی‌زبان برای ما لینک برقرار کنید، از شایستگی نامبرده در ارتباط ‌گیریش با مقامات رسمی غافل نشوید.»

گم شدن این کیف در فرودگاه باعث افتادن سند مهمی به دست ماموران ساواک شد.

دستگاه اطلاعاتی پهلوی، صفات و شخصیت عباس مسعودی را این چنین توصیف کرد: «… پس از گرفتن دیپلم و وارد شدن به امور روزنامه‌نگاری به سیاست انگلستان نزدیک شده و ترقی نموده است. خیلی باهوش و زرنگ است در تمام مملکت شاید دو میلیون ثروت ندارد و بقیه ثروت خود را نزدیک به 10 میلیون دلار در بانک‌های سوییس و انگلستان به صورت نقد و املاکی در سوییس در آورده است. … نامبرده مرد هزار رنگ و بی‌حقیقتی است و شاید در رجال مملکت هیچ‌کس به اندازه او در مردم و طبقات عامه مخالف ندارد و منفور است و تمام مردم با او مخالف و مورد نفرت عامه مردم است.»

سیاست او نسبت به کشور جماهیر شوروی که در تاریخ 15 شهریور 1301 در پی اتحاد کشور روسیه و جمهوری های آسیای میانه و قفقاز تحت سلطه میخاییل گورباچوف و حزب کمونیست شکل گرفت، سیاست دوگانه‌ای بود به طوری که اگر سیاستمداران دربار به شوروی متمایل می شدند، لحن مطالب روزنامه اطلاعات دوستانه تر می شد و اگر از تمایل دربار به این کشور کاسته می شد موضع روزنامه علیه شوروی تندتر میشد.

یکی از کارکنان وقت عباس مسعودی در روزنامه اطلاعات در خاطره ای گفت: «عباس مسعودی به طور محرمانه به هیات تحریریه روزنامه توصیه می کرد در اطلاعات مطالبی که جنبه مخالفت شدید با شوروی‌ها دارد، درج نشود و اخبار بایستی طوری تنظیم‌ شود که مارک ضدکمونیستی مطلق به روزنامه نخورد. مسعودی می گفت با اینکه ما طرفدار جدی دول غربی خصوصا آمریکا هستیم، معهذا در حال حاضر روش تبلیغی شوروی‌ها در خاورمیانه به صورتی است که زمینه را برای پیشرفت سیاسی آنها در آینده را هموارتر می‌سازد و هر قدر گرفتاری و مشکلات زندگی مردم بیشتر شود، پیشرفت سیاسی شوروی محسوس‌تر خواهد بود و روزنامه اطلاعات هم نباید در جهت خلاف سیاست روز گام بردارد که مورد مخالفت مردم قرار گیرد. رویِ توصیه مسعودی، ناگزیر اخبار روزنامه اطلاعات به صورتی تنظیم می‌شد که در عین حالی که جنبه طرفداری از دول غربی داشت از مطالب تحریک‌آمیز علیه شوروی‌ها نیز در آن خبری به چشم نمی‌خورد.»

تولد اطلاعات

وی در سال 1304 امتیاز روزنامه را به زورِ شهربانی از فردی به نام علی اکبر سلیمی خریداری کرد و در سال 1305 درخواست صدور مجوز فعالیت روزنامه را به شورای عالی معارف رضا شاه فرستاد و این شورا در تاریخ 15 تیر 1305 با درخواستش موافقت کرد و اولین شماره این مطبوعه با نام روزنامه اطلاعات در 19 تیر 1305 روی کیوسک روزنامه فروشی ها رفت.

نیروی انسانی روزنامه اطلاعات به جز مدیر روزنامه، در ابتدایِ انتشار دو نفر بودند که به تدریج با جابه جایی دفتر کار به خیابان خیام و افزایش سرویس های داخلی روزنامه، به مرور زمان افزایش یافتند. روزنامه اطلاعات در سال اول کار به صورت تک برگ (پشت و رو) در تیراژ 500 نسخه و در نوبت عصر منتشر و توزیع شد. تعداد صفحات روزنامه از سال دوم و سوم ابتدا به چهار و سپس به شش صفحه (سه برگ) افزایش یافت.

اخبار و گزارش‌های منتشر شده در اولین نسخه روزنامه شامل مقاله‌ای در معرفی مرکز اطلاعات، گزارش جلسه افتتاحیه ششمین دوره مجلس شورای ملی‌، متن نطق افتتاحیه رضاشاه در صحن علنی این مجلس‌، یک خبر درباره قیام مردم مراکش و یک خبر در خصوص انتشار بیماری وبا در هند بود.

وی بعد از انتشار اولین نسخه با برخی مشکلات اجرایی و مالی روبرو شد به همین دلیل شماره دوم روزنامه اطلاعات را یک ماه بعد در تاریخ ۱۹ مرداد 1305 منتشر کرد. روزنامه اطلاعات علاوه بر این وقفه یک ماهه، یک بار دیگر در پاییز 1357 به دلیل اعتصابات سراسری کارکنان روزنامه های کیهان و اطلاعات و چند روزنامه دیگر، دو ماه منتشر نشد.

عباس مسعودی در کنار روزنامه اطلاعات، مجله یادگار را با همکاری عباس اقبال آشتیانی، مورخ و ادیب عصر پهلوی در زمینه ادب فارسی منتشر کرد.

او در عرصه روزنامه نگاری و چاپ اخبار دربار رضا شاه چنان معروف شد که در 12 خرداد 1313 در سفری 38 روزه همراه رضا شاه و برخی امرای ارتش به ترکیه رفت و اکثر صفحات روزنامه اطلاعات را به دیدارها و گشت و گذار شاه از مراکز فرهنگی و اقتصادی سرزمین مصطفی کمال آتاتورک و توافقات فرهنگی، سیاسی و نظامی با او اختصاص یافت.

اطلاعات از سال ۱۳۲۵ به بعد سیاست محافظه‌کارانه در عرصه برون مرزی را به حوزههای داخلی نیز تعمیم داد. مسعودی از این سال به بعد تلاش کرد ضمن حفظ لحن انتقادی به دربار و خاندان پهلوی، با انتشار سرمقاله ها و گزارش‌هایی نظر موافق مخالفان شاه را جلب کند و آنان را نسبت به مشی اطلاع رسانی روزنامه راضی کند.

دوران نمایندگی مجلس

فعالیت‌های پارلمانی عباس مسعودی از ۱۳۱۴ شمسی آغاز شد. در این سال، وی به وکالت دوره دهم مجلس شورای ملی از تهران برگزیده شد و شش دوره متوالی نمایندگی مردم تهران در این مجلس را حفظ کرد و تا پایان دوره پانزدهم‌ در مجلس شورای ملی سناتور بود.

با برگزاری نخستین دوره انتخابات مجلس سنا در سال ۱۳۲۸ عباس مسعودی علاوه بر نمایندگی مردم در مجلس شورای ملی به نمایندگی از سوی مردم تهران به عضویت مجلس سنا هم درآمد و نایب رییس این مجلس شد.

در طول عمر سناتوری عباس مسعودی در مجلس شورای ملی و سنا، چهار دوره به انتخاب مردم و دو دوره با انتخاب دربار به عضویت این مجالس درآمد.

خانواده مطبوعاتی

اعضای خانواده مسعودی غالبا به حرفه رونامه نگاری روی آوردند. از جمله قدسی امیرارجمند، همسر عباس مسعودی. او به اعتبار و موقعیت همسرش بدون کمترین کار و تجربه مطبوعاتی در کنار شوهر پا به عرصه مطبوعات کشور گذاشت و مجله اطلاعات بانوان و انجمن وابسته به اطلاعات بانوان یعنی انجمن دوشیزگان و بانوان ایران را که تاثیر بسزایی در علاقمند کردن دختران جوان کشورمان به سبک زندگی، فرهنگ و پوشش غربی داشت، با مدیریت خود راه اندازی و اداره کرد.

علاوه بر همسر، پسرانش فرهاد و بهرام و برادر بزرگش جواد و برادرزده هایش محمدعلی و قاسم نیز علاوه بر پیوستن به جرگه خبرنگاران و دبیران روزنامه اطلاعات برای خود روزنامه ها و نشریات مختلف از جمله روزنامه پست تهران را تاسیس کردند و وارد عرصه های سیاسی از جمله نمایندگی مجلس شورای ملی و مجلس سنا در دوره محمدرضا شاه شدند.

سرانجامِ مسعودی

براساس اسناد تاریخی عباس مسعودی در آخر عمر به دلیل دشمن ی های برخی شخصیتهای دربار از جمله امیرعباس هویدا، مغضوب محمدرضا شاه قرار گرفت و همین عامل موجب افسردگی شدید و سکته مغزی در دفتر روزنامه و مرگش شد.

اسدالله خان عَلَم امیر قاینات مشهور به اسدالله علم در یادداشت روزهای 15 و 16 خرداد 1353 خود به دلایل شکلگیری این دشمنی ها اشاره کرد.

او در یادداشت روز 15 خرداد 1353 در کتاب خاطراتش نوشت: «سر شام رفتم. شاهنشاه خیلی عصبانی بودند: این مسعودی (مدیر روزنامۀ اطلاعات) را از دور می‌بینم و شاخ و شانه می‌کشد که بیاید با من حرف بزند. (در کاخ اعلی حضرت ملکه پهلوی، شاهنشاه و خاندان سلطنت جدا شام می خورند. میهمان‌ها در سالن دیگر، من هم در حضور شاهنشاه شام می خورم) شاهنشاه فرمودند: روزنامه اطلاعات ارگان مصدقی ها و توده‌ای‌ها شده؛ مثلاً امروز از قول تاکسیران‌ها نوشته است که ما مثل سگ، زحمت می‌کشیم و این شرکت تعاونی تمام عایدات ما را می‌خورد، مگر شرکت تعاونی مال کیست؟ آن هم که مال خودشان است. چون عده‌ای مثل دامادها و اعلی حضرت شهبانو سر میز شام بودند، من جرأت نکردم یکی به دو کنم و عرض کردم خوب، روزنامه باید مطلب را بگوید و جواب هم داده شود و آن را هم منعکس کند. به هر صورت برخاستم و به بدبخت مسعودی گفتم که حق ندارد شرفیاب بشود و بعد از این هم در کاخ اعلی حضرت ملکه پهلوی دعوت نخواهد شد.»

وی ادامه داد: «چیزی نمانده بود که سکته کند ولی چون آدم مجربی است، گفت: پریشب در همین جا مطلبی را شاهنشاه به من فرمودند که برخلاف میل هویدا بود و اصرار فرمودند که به وزیر اطلاعات هم بگویم. من هرگز از این غلط‌ها نمی‌کردم، ولی چون امر بود اطاعت کردم. گویا مطلب به هویدا نخست‌وزیر گران آمده و مطلبی به شاهنشاه عرض کرده و به هر حال من چوب این کار را می‌خورم. …. والله اعلم به حقایق الامور . …»

به دنبال این صحبت عباس مسعودی و عَلَم، مدیرمسوول روزنامه اطلاعات صبح روز بعد در نامه‌ای به عَلَم نوشت: «جناب آقای عَلَم، وزیر محترم دربار شاهنشاهی اوامر مطاع ملوکانه که دیشب به بنده ابلاغ فرمودید، تازیانه سهمگینی بود که بر چاکر و خانمم وارد آمد و باور بفرمایید تمام شب خواب به چشم ما نرفت، چون من و زنم خودمان را خاکسار درگاه سلطنت می‌دانیم و از جان دل شیفته عنایات شاهنشاه محبوب خود و خاندان سلطنت هستیم و اگر نقایصی در کار انتشار اخبار و مطالب روزنامه پدید می‌آید حمل به اهمال و تعلل چاکر نفرمایید چون پیوسته سعی داشته و دارم که، خدمتگزاری صدیق در طول عمر خود بوده و پیرو افکار و نیت مبارک شاهانه باشم.»

او ادامه داد: «در چنین پیشامدهایی گناهکار نیستم چون به واسطه کهولت و ضعف، توانایی آن را ندارم که تمام مطالب روزنامه را شخصا کنترل کنم و به همین سبب فرزندم فرهاد مسعودی را به کمک طلبیدم که او هم در کمال خلوص نیت و عقیده وظایف خود را انجام می‌دهد. متأسفانه در دو هفته اخیر که به اروپا سفر کرده بود، خطاهایی از جمله خطاهای اخیر به وقوع پیوست که چاکر خود پس از طبع و نشر به آن واقف شدم. نویسنده ستون بازار سیاست، جوانی است تحصیلکرده و با ذوق که از گذشته‌ها خبر ندارد و مارهای خوش خط‌ و خالی را که از هر فرصتی می‌خواهند استفاده کنند، نمی‌شناسد. چنان که بعد از توجه دادن تازه درک مطلب کرد و در ضمن گفت این مطلب یا همین اسامی قبلا در آیندگان هم چاپ شده بود.»

مسعودی افزود: «اما درباره نویسده رپرتاژ تاکسی او هم مورد سرزنش قرار گرفت و شدیدا مؤاخذه شد. بدیهی است مطالب زننده‌ای که نوشته شده، جبران خواهد شد. تکدُر خاطر ملوکانه بیش از هر چیز مرا رنج می‌دهد و نمی‌دانم چه باید کرد، چون به خوبی می‌دانم که اگر ذره‌ای از عنایات شاهنشاه نسبت به این خدمتگزار کاسته شود و سایه پر عطوفت مبارک بر سر این بنده نباشد با وجود دشمنی‌ها که نسبت به چاکر اعمال می‌شود، نابود خواهم شد. آقای علم، شما را به سر مبارک شاهنشاه قسم می‌دهم عرایض چاکر را به سمع ملوکانه برسانید و چاره‌ای بیندیشید که از این پریشانی و تأثر خلاص شوم. هر امری از پیشگاه ملوکانه شرف صدور یابد مطاع است.»

عَلَم در یادداشت روز 16 خرداد 1353 با اشاره به واکنش شاه به این نامه نوشت: «نامه بدبخت مسعودی را دادم خواندند. فرمودند مسئله عفو شما بسته به رفتار آینده شما خواهد بود.»

اما فشار عصبی ناشی از رفتار مغضوبانه محمدرضا شاه علیه عباس مسعودی تاثیرش را گذاشت. مدیرمسوول روزنامه اطلاعات که در ناراحتی و اضطراب ناشی از عواقب خشم شاهانه غرق بود 11 روز بعد در تاریخ 27 خرداد 1353 در پشت میز کارش در روزنامه، سکته مغزی کرد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

عَلَم در یادداشت‌هایش نوشت: «وقتی خبر مرگ مسعودی را به شاه اطلاع دادم، با یادآوری بی‌مرحمتی که در حق او شده بود از شاه اجازه گرفتم در مجلس ختم وی شرکت کنم و مراتب تفقد اعلیحضرت را به خانواده مسعودی ابلاغ نمایم.»

مصادره اطلاعات

با مرگ عباس مسعودی، پسرانش فرهاد و بهرام و محمدعلی و قاسم برادرزاده هایش مسوولیت اداره روزنامه اطلاعات را بین خود تقسیم می کنند و تا زمان مصادره روزنامه در شهریور 1358، بهرام مسعودی که نسبت به بقیه مسعودی ها رابطه بهتری با نیروهای انقلاب داشت، روزنامه را مدیریت کرد.

مرحوم آیت الله احمد آذری قمی دادستان وقت انقلاب 210 روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی طی حکمی دستور ضبط و مصادره اموال منقول و غیرمنقول عباس مسعودی از جمله موسسه فرهنگی – مطبوعاتی اطلاعات را صادر کرد.

او در این حکم به رییس وقت بنیاد مستضعفان و جانبازان دستور داد: «بنیاد مستضعفین – چون عباس مسعودی متوفی، صاحب موسسه اطلاعات از پایه‌گذاران رژیم طاغوت بوده و موسسه‌اش کاملا در اختیار رژیم قرار داشته و بر سیاست‌های استعماری آنان صحه گذارده است و آنچه بدست آورده و از خود بجای گذاشته غیرمشروع است و متعلق به مستضعفین است، لازم است بنیاد محترم تمام اموال منقول و غیرمنقول او و فرزندانش و اقارب نزدیک وابسته به او را، از جمله موسسه اطلاعات و شرکت ایران‌چاپ را تحویل گرفته و در اداره و رسیدگی به آنها و خصوصا توجه به وضع کارمندان و کارگران شریف آن، مساعی لازم را به عمل آورند و کوشش نمایند.»

آذری قمی علاوه بر این حکم، دو حکم دیگر هم برای ضبط اموال منقول و غیرمنقول محمدعلی مسعودی‌، برادرزاده عباس مسعودی و مدیر روزنامه پست تهران و مصطفی مصباح‌زاده، صاحب امتیاز روزنامه کیهان صادر کرد.

در حکم محمدعلی مسعودی آمد: «پرونده محمدعلی مسعودی سناتور سابق و شریک موسسه اطلاعات و صاحب امتیاز روزنامه ضدمردمی پست تهران را که کاملا در اختیار طاغوت بوده، مورد بررسی قرار داده و اموال منقول و غیرمنقول آن کلا در اختیار آن بنیاد است. اقدام فرمایید.»

در حکم دادستان وقت انقلاب درباره مصطفی مصباح‌زاده، صاحب امتیاز روزنامه کیهان آمد: «بنیاد مستضعفین، به دلیل اینکه دکتر مصطفی مصباح‌زاده صاحب موسسه کیهان و از پایه‌گذاران حکومت طاغوت که مدت ۵۰ سال به نفع اجانب و بیگانگان قدم برداشته و با گرفتن رشوه‌های کلان از سیاست‌های استعاری حمایت کرده و آنچه به دست آورده غیرمشروع است و باید در اختیار بنیاد قرار گیرد، لذا بدینوسیله اعلام می‌گردد که علاوه بر موسسه کیهان که قبلا در اختیار بنیاد قرار گرفته، بقیه اموال منقول و غیرمنقول او را نیز در اختیار بگیرید.»

جدا شدن اطلاعات از بنیاد

حدود هشت ماه بعد از مصادره روزنامه نویسندگان و کادر قدیمی تحریریه برکنار شدند. این برکناری چند هفته پیش از سردبیری شمس آل‌احمد، اولین سردبیر روزنامه اطلاعات در دوره انقلاب اسلامی، اتفاق افتاد.

پس از مصادره روزنامه، کلیه اموال و دارایی این موسسه فرهنگی و مطبوعاتی به بنیاد مستضعفان و جانبازان منتقل شد. این وضعیت تا زمان انتصاب حجت الاسلام سیدمحمود دعایی در تاریخ 20 اردیبهشت 1359 به عنوان سرپرست جدید موسسه اطلاعات ادامه داشت.

حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمود دعایی خود در این باره گفت: «کیهان و اطلاعات، مؤسسات عظیم مطبوعاتی – فرهنگی بودند که در آغاز پیروزی انقلاب مصادره شدند و حکم مصادره‌شان را هم مرحوم آقای آذری قمی داده بود. سرپرستی مؤسساتی که مصادره می‌شدند بر عهده بنیاد مسضعفان بود و به همین دلیل امام در حکمی که مرحمت فرمودند، تأکید کردند که روزنامه اطلاعات مربوط به مستضعفان است و باید در خدمت مستضعفان قرار بگیرد. پس از آن در مقطعی که آقای مهندس موسوی، سرپرستی بنیاد مستضعفان را برعهده داشتند، آقای دکتر خاتمی که وزیر ارشاد و در عین حال سرپرست کیهان بودند، پیشنهادی دادند که آقای مهندس موسوی آن پیشنهاد را به محضر حضرت امام برد و امام هم پذیرفتند که دو مؤسسه کیهان و اطلاعات به دلیل ماهیت فرهنگی‌شان از بنیاد جدا شوند و تابع رهبری باشند، به عبارتی زیرنظر مستقیم رهبری اداره شوند. امام پذیرفتند و از آن تاریخ اطلاعات و کیهان از بنیاد مستضعفان جدا شدند.»

حکم سرپرستی سیدمحمد دعایی

رهبر فقید انقلاب اسلامی در تاریخ 20 اردیبهشت 1359 حکم سرپرستی حجت الاسلام سیدمحمد دعایی را به این شرح صادر کردند: « ‏‏جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج سید محمود دعایی ـ دامت افاضاته‏

از آنجا که مطبوعات کشور در ساختن جامعه نقش مؤثری را ایفا می نماید، جنابعالی را به خاطر شایستگی و لیاقتی که در ادارۀ اینگونه امور دارید به سرپرستی روزنامۀ‏‎ ‎‏اطلاعات که مربوط به مستضعفین است منصوب می نمایم. و البته متوجه هستید که مطبوعات باید همیشه در خدمت اسلام عزیز و مردم و کشور باشند و آزادیها در حدود قوانین مقدس اسلام و قانون اساسی به بهترین وجه تأمین شود. امید است به یاری خدا و با همکاری کارمندان متعهد، این روزنامه را در راه تحقق بخشیدن به آرمانهای انقلاب اسلامی اداره نمایید. از خدای تعالی توفیق همگان را در این راه مسئلت دارم.‏»

منابع:

صحیفه امام، جلد 12، ص 283

یادداشت‌های علم، انتشارات مازیار و معین، ج 4، صص 135 ـ 131

مسعودی ها به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 246 و 247 و 286 و 287

رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، مسعودی‌ها، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1392، ص 12-11

موتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال ۱۳۵۷، ج۴، ص۳۸۴، لندن، چاپ پکا، چاپ اول، ۱۳۷۴

عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج۳، ص۱۴۳۱ و 1432 و 1433، تهران، نشر گفتار، چاپ اول، ۱۳۸۰

اتحاد، هوشنگ، پژوهشگران معاصر ایران (عباس اقبال و فروزانفر)، ص۵۷_ ۵۸، تهران، انتشارات فرهنگ معاصر، چاپ اول، ۱۳۸۱

مرکز بررسی اسناد تاریخی، رجال عصر پهلوی (منوچهر اقبال) به روایت اسناد ساواک، ص۹۳، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۹

ممکن است شما هم بپسندید
پاسخ دهید

ایمیل شما منتشر نمیشود