به گزارش باطن، نماینده مردم تهران در مجلس دهم با اشاره به ضرورت انتخاب یک چهره معتدل از میان اصولگرایان یا اصلاحطلبان برای ریاستجمهوری به باطن گفت: همه کاندیداهایی که وارد عرصه انتخابات شدهاند اگر بخواهند رای قابل توجه بیاورند حتما باید پایگاه سبد رای خودشان را بر یکی از دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب استوار کند. در اصولگرایان و اصلاحطلبان نیز فراکسیونهای مختلفی وجود دارد که تندرو و کندرو درونشان وجود دارد. هم مردم هوشیار شدهاند و هم جریانهای سیاسی باید توجه کنند که هر جریان سیاسیای عناصر تند و کند و میانه با هم دارد. همه محترم هستند و این دیدگاهها و نحلههای فکری محترم هستند ولی کشور را با افراط و تفریط نمیشود اداره کرد. کشور نیازمند مشی منطقی، معتدل و عقلانی برای اداره خود است.
احمد مازنی با اشاره به تجربه کشور از انتخاب یک چهره افراطی در انتخابات ریاستجمهوری سال۸۴ گفت: سال۸۳ و ۸۴ که اوج پیشرفت و موفقیت اقتصادی کشور در دوره آقای خاتمی بود، نوعی سرخوردگی در درون مردم ایجاد شده بود، برخی نامزدها شعارهای پوپولیستی سر دادند و وزنکشیهای درون جبهه اصلاحات باعث شد کشور دچار نوعی انحراف در مدیریت و اداره جامعه شود و ما ۸سال این مشکل را داشتیم. اوج این تبعات سال۸۸ بود و هنوز هم تبعات دوره آقای احمدینژاد را شاهد هستیم.
او با بیان اینکه احتمال به قدرت رسیدن عناصر افراطی با ادبیات پوپولیستی و شعارهای اقتصادی سطح و دم دستی هیچگاه از بین نمیرود تاکید کرد: اصلاحطلبان و اصولگرایان نیروهای کارآمد و عاقلی دارند که میتوانند با درک درستی از منافع ملی حرکت رو به جلوی کشور در همه ابعادش را تضمین کنند، ولی حاکمیت نیز باید با این نامزدها همراهی کند و حداکثری همراهی را با رئیسجمهور منتخب داشته باشد. انواع موانع سیاستگذاری احیانا از جنس قانونهای اشتباه، بوروکراسی شدید حاکمیتی، تضاد منافع غیرقابل کنترل نیروهای سیاسی و بسیاری مسائل دیگر باعث میشوند حتی یک رئیسجمهور اصولگرای معقول و منطقی نیز نتواند بهدرستی شئون وظایف خودش را به درستی به جا بیاورد.
مازنی با اشاره به پیشبینیهای مشارکت پایین در انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم گفت: شرایطی که الآن در کشور حاکم است شرایط قهر با صندوق رای است. اینکه مردم بخواهند با صندوق رای آشتی کنند در درجه اول به تایید صلاحیتها بستگی داشت. از حدود ۶۰۰نفری که ثبتنام کردند پرونده بالغ بر ۴۰نفرشان براساس شرایط شورای نگهبان قابل بررسی بود. درنهایت ۷نفر تایید صلاحیت شدند که ردصلاحیتهای گسترده جریان اصلاحطلب را به همراه داشت و حتی رهبر معظم انقلاب از بابت ردصلاحیت آقای علی لاریجانی که چهره معتدلی هم بود گلایه کردند و آن را جفا خواندند. من معتقدم اگر آن ۴۰نفر حداقل شرایط قانون اساسی را داشتند باید معرفی میشدند تا خود مردم انتخاب کنند. این هزینهاش برای حکومت کمتر بود و در توسعه دموکراسی و مردمسالاری دینی مفیدتر بود. باید بین نامزدها بحث میشد و کنش انتخاباتی سبب مشارکت میشد.
این چهره اصلاحطلب از جبهههای سیاسی هم خواست واقعبینانه مسائل کشور را مطرح کنند و از کسری بودجه بهعنوان محک جدی نامزدهای این دوره برای وزنکشی برنامههایشان یاد کرد و افزود: وقتی کسری بودجه در کشورها پیش میآید فراکسیونهای مختلف در مجلس با دولت جلسه میگذارند و مسائل کشور را استخراج میکنند و فرضا ۱۰مورد اولویتدار را مشترکا مورد توافق قرار میدهند و سایر موارد را بهصورت مطلق کنار میگذارند. تنها همان مواردی که برای رفعشان پول وجود دارد مطرح میشود ولی در ایران اول میگوییم هزار مشکل داریم و هر هزار مشکل نیز باید حل شود. یک عده هم سوپر من میشوند و میگویند دیگران عرضه نداشتند و ما میتوانیم حل کنیم. بعد جامعه سرخورده میشود. شما میخواهی ۴سال کار کنی ۴کار درست و حسابی را در دستور کارت قرار بده و روش حلش را هم مشخص کن و بگو بودجهاش را از کجا میخواهی تامین کنی و منابع انسانی را هم مشخص کند. به نظرم اگر این اتفاق بیفتد ما مشارکت بالای ۵۰درصد خواهیم داشت.