در حالی زمزمه آغاز یک درگیری احتمالی در مناطق شرقی اوکراین شنیده میشود که آمریکاییها کارنامه افتضاحی در افغانستان از خود باقی گذاشتهاند؛ اما این دو ماجرا چه ارتباطی با هم دارند؟
«جنگ تمامعیار در اوکراین شاید»؛ این بخشی از نشست خبری «ولادیمیر زلنسکی» رئیسجمهور اوکراین در گفتوگو با رسانهها بود. البته شاید این روزها نگاه تحلیلگران فراوانی به اوکراین دوخته شده است؛ یکی از نقاطی که به احتمال زیاد شاهد بالا رفتن تقابل آمریکا و روسیه خواهد بود.
اوکراین تقریباً از سال 2014 میلادی و به دنبال کودتای نرم طرفداران غرب عملاً به دو قسمت تبدیل شده و تمامی تلاشها برای بازگرداندن آن به حالت عادی به شکست انجامیده است. حالا برخی دوباره از آغاز جنگی دیگر سخن میگویند؛ نبردی که میتواند پای روسیه، مهمترین شریک استقلالطلبان شرق اوکراین را نیز به این منازعه باز کند.
* نبرد از کجا شروع شد
شکاف بین مناطق شرقی و غربی اوکراین مربوط به امروز و دیروز نیست بلکه شاید رد آن را بتوان در نبردهای تشکیل اتحاد جماهیر شوروی در اواخر جنگ جهانی اول پیدا کرد؛ جایی که ناسیونالیستهای اوکراینی به دنبال تشکیل کشور مدنظر خود بودند. اگرچه اوکراین در سال 1919 به کنترل ارتش سرخ درآمد اما سالها طول کشید تا فعالیت ناسیونالیستهای اوکراینی سرکوب شود. در جنگ جهانی دوم هم اوکراینیهای ناراضی مهمترین همکار ارتش نازی در مقابله با اتحاد جماهیر شوروی بودند.
با این حال بخشی از مردم اوکراین بر خلاف مناطق غربی تمایلی به جدایی اوکراین از روسیه ندارند. حضور گسترده صنایع وابسته به داد و ستد با روسیه و همینطور وابستگی زبانی و فرهنگی سبب شده تا پیوندهای عمیقی بین آنان و همسایه شرقی ایجاد شود.
به همین دلیل زمانی که در سال 2014 میلادی دولت «ویکتور یانوکوویچ» در اوکراین سرنگون شد اولین اعتراضها به چنین اقدامی از مناطق شرقی این کشور بلند شد و در نهایت جرقه یک جنگ داخلی بزرگ را زد که همچنان هم ادامه دارد.
از آوریل سال 2014 میلادی جنگ در این مناطق آغاز شد و نزدیک به 10 هزار کشته باقی گذاشت. روستبارها که از رویدادهای کییف ناراضی بودند و خواستار نوعی خودمختاری، استقلال جمهوریهای دونتسک و لوهانسک را اعلام کردند؛ اقدامی که حتی یک همهپرسی نمادین در ماه مه سال 2014 را نیز در پشت سر خود دارد.
در نهایت آتش شعلههای نبرد موقتا با امضای توافق مینسک در سال 2015 پایین کشیده شد اما چشمانداز بازگشت این مناطق به خاک اوکراین هر روز کمتر میشود. در برخی از این مناطق حتی پول رایج ویژه این مناطق خودگردان در حال استفاده است.
در دوران اوباما، دولت اوکراین امیدوار بود که فشارهای اقتصادی و تحریمهای یکجانبه آمریکا بتواند موضع روسها در حمایت از این مناطق را عقب براند. عضویت در پیمان آتلانتیک شمالی و ارائه کمکهای تسلیحاتی ویژه نیز جزو اولویتهای بعدی بود.
با این حال روسها که توانسته بودند شبهجزیره کریمه را به خاک خود منضم کنند، سرسختانه در مقابل اعطای هر امتیازی به آمریکا با حربه تحریم و فشار نظامی مقاومت میکردند. به قدرت رسیدن دولت ترامپ و نگاه متفاوت او نیز تا حدودی به خروج اوکراین از اولویت درجه یک وزارت خارجه آمریکا کمک کرد.
* امید دوباره اوکراینیها با به قدرت رسیدن دموکراتها
با این حال به قدرت رسیدن دوباره دموکراتها که انقلاب رنگی اوکراین بخشی از پروژه وزارت خارجه تحت امر آنها در زمان «جان کری» و دولت اوباما بود، امیدها را در دولت «زلنسکی» برای آغاز دوباره فشارها بر روسیه احیا کرده است.
به همین دلیل در طول ماههای گذشته تحرکات جدیدی در مناطق شرقی اوکراین آغاز شده است. ارتش اوکراین در طول سالهای گذشته به خصوص در دولت «پترو پروشنکو» تلاش کرده تا با خرید تجهیزات جدید غربی خود را برای نبرد گسترده با استقلالطلبان و ورود احتمالی ارتش روسیه آماده کند.
به عنوان مثال در سال ۲۰۱۸ دولت آمریکا موافقت خود را با فروش ۲۱۰ تیر موشک و ۳۷ پرتابگر سامانه ضدزره مدرن جاولین به ارزش ۴۷ میلیون دلار به ارتش اوکراین اعلام کرد که میتواند نقش مهمی در مقابله مؤثر با قوای زرهی شبهنظامیان دونباس و یا ارتش روسیه داشته باشد.
در کنار این اوکراین در حال دریافت پرندههای بدون سرنشین بیرقدار از ترکیه است تا از تجربه مثبت این تسلیحات در نبرد بین آذربایجان و ارمنستان استفاده کند. حتی فرانسه نیز پیشنهاد استفاده از جنگندههای رافائل را به جای جنگندههای میگ 29 دست دوم نیز مطرح کرده است.
این تحرکات ارتش اوکراین بلافاصله با واکنش روسیه روبهرو شد. در فروردین ماه سال جاری ارتش روسیه با اضافه کردن صدها دستگاه تانک زرهی در مناطق شرقی و همچنین شبهجزیره کریمه به تحرکات ارتش اوکراین پاسخ داد. این برای اولین بار بود که ارتش روسیه این حجم از تجهیزات را در منطقه فوق مستقر کرده بود. طبیعی است که بلافاصله ارتش اوکراین از موضع خود برای حمله به منطقه دونتسک عقبنشینی کند اما شاید تحولات افغانستان امید جدیدی برای آنان فراهم کرده است.
* آمریکا، افتضاح افغانستان را در اوکراین جبران میکند؟
زمانی که دولت «اشرف غنی» در افغانستان در مدت کوتاهی فروپاشید و فاجعه فرودگاه کابل در تخلیه شهروندان آمریکایی ایجاد شد، شک و تردید در انجام تعهدات آمریکا در بین همپیمانان این کشور به اوج رسید. در همان زمان «سوزان رایس» مشاور امنیت ملی اسبق آمریکا در اظهار نظری از ضرورت استحکام مواضع آمریکا در مناطقی همچون اوکراین، عراق و تایوان سخن گفته بود.
در واقع بسیاری در اوکراین امید دارند که آمریکا برای جبران اتفاقات افغانستان حمایت از این کشور را در مقابل روسیه افزایش دهد. این اتفاق شاید پایه و اساس تحولات این روزهای دولت اوکراین باشد. همزمانی سفر زلنسکی به واشنگتن با اتفاقات افغانستان نیز این گزاره را تقویت میکند.
البته دولت کییف همچنان تا نقطه جدی برای اطمینان از حمایت آمریکا فاصله دارد کمااینکه همچنان عضویت اوکراین در سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در هالهای از ابهام قرار دارد و طرف آمریکایی نیز پاسخ روشنی به اوکراینیها نمیدهد.
در صورت عضویت اوکراین در ناتو عملاً این کشور زیر چتر هستهای آمریکا قرار خواهد گرفت و به این ترتیب تقابل جدیدی در حوزه سلاحهای راهبردی بین واشنگتن و مسکو آغاز میشود که ثبات راهبردی در جهان را مورد تهدید قرار خواهد داد.
از همین رو تعلل واشنگتن در نشان دادن چراغ سبز به کییف در این چارچوب کاملاً قابل فهم است.
* استخوانی که برای منافع آمریکا باید لای زخم بماند
در یک نگاه کلی میتوان این نکته را درک کرد که عملیات نظامی اوکراین در منطق سرکش شرقی، کلید آغاز یک درگیری گستردهتر است. این درگیری گسترده نیز به معنای ورود روسیه به این نبرد خواهد بود. حالا سوال اینجاست که اساساً آمریکاییها برای چنین تقابلی آماده هستند یا نه؟
شاید در این میان بتوان به ماجرای درگیری روسیه و ترکیه بر سر سرنگونی یک سوخو 24 ارتش روسیه توسط یک اف 16 ترکیه اشاره کرد؛ اتفاقی که به یک تقابل جدی تمام عیار سیاسی و اقتصادی انجامید.
ترکیه بسیار امیدوار بود که واشنگتن بر اساس ماده 5 پیمان ناتو آماده دفاع تمامعیار از آنها باشد اما واکنش سرد جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا، آب سردی بر تن اردوغان بود. جان کری به صراحت به آنکارا فهماند که آمریکا به دنبال تقابل با قدرت هستهای همآورد خود نیست.
در جریان ماجرای کریمه نیز به صراحت بحث استقرار سلاحهای هستهای در این جزیره مطرح شد. با در نظر گرفتن این دو تجربه جدی حتی در صورت آغاز دوباره درگیریها در شرق اوکراین آمریکاییها به دنبال درگیری هستهای با روسیه نخواهند بود.
حضور ارتش روسیه یک تضمین قوی خواهد بود که ارتش اوکراین از توانمندی یک تغییر جدی اوضاع به نفع خود ناتوان باشد. با این حال افزایش تنشها نیز به تحکیم موقعیت آمریکا در جنوب شرقی اروپا به خصوص مرزهای روسیه کمک خواهد کرد.
هماکنون نیروهای ناتو در کمترین فاصله ممکن از مسکو پایتخت روسیه در استونی مستقر شدهاند. فاصله نیروهای روسی در این منطقه تا مسکو کمی بیشتر از 700 کیلومتر است. اگر زمانی امکان حضور آمریکاییها در اوکراین فراهم شود این فاصله کمتر نیز میشود.
در حقیقت افزایش تنشها در این منطقه تنها به وابستهتر شدن اوکراین به حمایت نظامی آمریکا منجر خواهد شد. بدیهی است که آمریکاییها نیز تمایلی ندارند که وارد یک نبرد جدی با روسها شوند اما درمقابل ادامهدار شدن درگیریها در شرق اوکراین حضور آنان را موجه خواهد کرد.
از سوی دیگر آمریکاییها از زمان ترامپ به دنبال تمرکز هرچه بیشتر نیروهای خود در شرق اروپا از جمله لهستان و چکسلواکی هستند؛ روندی که با مطرح شدن استقرار سیستم پدافند ضد موشکی در شرق آغاز شد. آمریکاییها تاکون توانستهاند با استفاده از وجود روحیه ضدروسی در این منطقه نهتنها شرق اروپا را به حوزه نفوذ ناتو تبدیل کنند بلکه عملاً یک کمربند جدید نظامی برای فشار بیشتر بر اروپا ایجاد کنند.
طبیعی است که نگاه بسیاری از کشورها به ماجرای اوکراین و حمایت آمریکا خواهد بود. ادامه یافتن بحران در اوکراین و حمایت نصفه و نیمه واشنگتن تنها به تقویت موج ضدروسی در اروپا خواهد انجامید. کمااینکه کاهش نقش اوکراین در ترانزیت گاز به دلیل راهاندازی خط لوله «نورد استریم» در دریای بالتیک سبب ایجاد نوعی دوگانگی در نحوه تأمین امنیت انرژی اروپا شده است.
به این ترتیب میتوان حدس زد که زخم اوکراین از نگاه آمریکاییها باید همچنان تازه بماند و هیچ امیدی برای حل آن حداقل در کوتاهمدت و با استفاده از زور وجود ندارد. در صورت شروع درگیریهای جدید در اوکراین و هنگامی که کار به تقابل با روسیه بکشد به احتمال زیاد آمریکاییها بلافاصله در صدد تخفیف بحران و آتشبس دوباره برای جلوگیری از ورود جدی روسها به معرکه خواهند بود.