پیروزی محور مقاومت در عراق و سوریه در برابر تروریسم وهابی در کنار مقابله مستمر با تجاوزات رژیم صهیونیستی موفقیت این محور را در ابعاد نظامی اثبات کرد اما شرایط اقتصادی و نیز ظرفیت و نیازهای منطقه بيانگر ضرورت افزودن ابعاد اقتصادی و برقراری تجارت ترجیحی میان ایران و دو كشور ديگر است.
هرچند امیدهایی برای هم افزایی اقتصادی میان ایران و سوریه دیده می شود اما بیش از هر بستری باید زمینه اتصال ترانزیتی ایران به سوریه اصلاح شود. در حال حاضر سه مسير ترابري ميان ايران و سوريه وجود دارد؛ بازرگانان معتقدند اگر موانع دولت عراق برطرف شود و امنیت سپس زیرساخت ها تامین باشد قطعا مسیر زميني در عراق، ارزان ترين و كوتاه ترين راه میان ایران و سوریه است اما این مسیر مشکلات بسیاری را دربَردارد.
مسیر دوم کشتیرانی بندرعباس به لاذقیه است كه محموله ها معمولا 40 روز بعد به مقصد می رسد، و در مسیر سوم نهايت شگفتي کامیون های ایرانی به استان مرسین ترکیه رسيده و کشتی های کشورهای ثالث کانتینرها را بارگيري مي كنند و بعد از دور زدن قمري، در بنادر سوریه تحویل می دهند. چرا كه دمشق روابط تجاری با ترکیه را به علت اشغال كشورش ممنوع كرده است. اين راه از همه گرانتر است اما بازرگانان براي محموله هاي فسادپذير يا نيازمند سرعت بالا اين گزينه را انتخاب مي كنند.
مشكل عراق چيست؟
فقدان امنيت كافي در عراق و اهتمام نداشتن بغداد به توسعه ترابري در حالي است كه عراق به شدت به درآمد و اشتغال نيازمند بوده و همگرايي با همسايگان بهترين گزينه است اما مشكل بزرگ دخالت امريكاست كه مانع از حل مشكلات اقتصادي عراق مي شود. واشنگتن از اين مي هراسد كه همگرايي اقتصادي ميان ايران، عراق و سوريه برقرار شود كه مي تواند بستر اتحاد تجاري آنها را فراهم سازد. دقيقا به همين دليل مرز قائم بوكمال بارها توسط امريكا بمباران شده است.
قطعا سلاح از مسیر عراق به سوريه نمی رود چرا که در مدت ده سال جنگ، سلاح کافی به سوریه می رسید حال آنکه مرز سوريه با عراق در اختيار داعش یا امريكا بود. بنابراين هدف امريكا اين است كه مانع رونق تجارت سه كشور شود تا مشكلات استمرار يابد.
جداي از همراستا بودن دولت الكاظمي با انگليس و امريكا، مشكلات ديگري مانند فقدان امنيت و مسائل طائفه اي ميان عراق و دو كشور همسايه اش وجود دارد. براي مثال تاجراني كه در عراق مجبور به ترانزيت شده اند معتقدند دولت عراق اجازه عبور كاميون هاي ايراني به سمت سوريه را نمي دهد و بايد محموله ها با كاميون عراقي منتقل شود، حال آنكه رانندگاني كه اهل شرق عراق باشند حاضر نيستند به استان الانبار بروند و رانندگان آن منطقه نيز به شرق نمي آيند. از اين رو ايجاد شركت هاي ترابري مشترك براي سه كشور كه رانندگان متعددي از نقاط مختلف را استخدام كنند يكي از راهكارهاي منطقي است.
همچنين حملات امریکا به گذرگاه قائم بوكمال هم نيازمند برخورد جدي است چرا كه هدف امريكا جلوگيري از همين همكاري است. اين درحاليست كه اتصال اقتصاد ايران و سوريه از مسير عراق بيش از همه براي مردم و دولت عراق درآمدزا و سودآور است. همان عراق كه به دليل كاهش قيمت نفت دچار كسري بودجه شده و با بيكاري گسترده نسل جوان دست به گریبان است.
بزرگتر از بازار سوريه
صادرات كالا از ايران به سوریه رقم بالايي را شامل نمي شود؛ مجموع صادرات ایران به سوریه از 42 میلیون دلار در سه ماهه اول سال 1399 به 57 میلیون دلار در سه ماهه اول سال 1400 رسیده است.* اما اهميت سوریه فقط به بازار داخلي آن محدود نیست و نباید به آن كشور فقط به چشم واردکننده نگاه کرد بلکه نکته مهم اين است كه هر کالا که در سوریه توليد نهایی شود قابلیت حضور در کشورهای اتحادیه عرب به ویژه جزیره العرب و شمال افريقا، منطقه اوراسيا و نيز حوزه مدیترانه مانند یونان و … را دارد. همچنین حساسیتی که بر تجارت با ایران وجود دارد براي سوریه متصور نیست بنابراین راهكاري برای عبور از تحریم هاي امريكا محسوب می شود.
سوری ها در حال بازسازی اقتصاد خود با تولید داخلی هستند. بر این اساس همکاری خوبی با فعالان اقتصادی ایرانی انجام می دهند. اگر قرارداد تجارت آزاد منعقد شده در سال ۲۰۱۱ ميان ايران و سوريه را هم در نظر نگیریم، باز هم سوریه با سایر کشورها برای فعالان اقتصادی ایران کاملا متفاوت است؛ این کشور كاملا ویران شده و نیازمند ساخت بسترهای متعدد و تجدید خطوط تولید خود می باشد و این درحالیست که سوریه اولویت تامین مواد اولیه و تولید نیمه صنعتی و واردات فناوری را به دوستانش به ویژه ایران اختصاص داده و این بازسازی، ساخت و ساز و … به معنای بازاری با رقمی حدود 4 هزار میلیارد دلار و جذاب برای نیروی کار حرفه ای است.
صادرات خدمات فني و مهندسي و نيز انتقال خطوط توليد صنايعي كه بازارشان در ايران اشباع شده، مي تواند درآمد صادراتي را در آينده تضمين كند.
بنابراين افزدن رويكرد اقتصادي به محور مقاومت به نحوي كه سه كشور ايران، عراق و سوريه با همگرايي به هم افزايي برسند و بر چالش هاي مشترك مانند كسري بودجه، بيكاري گسترده، و كمبود كالا و خدمات غلبه كنند گامي مهمي براي اتحاد آينده منطقه است. اتصال جاده اي، تبادل برق و در آينده اتصال خطوط ريلي و مهمتر از همه توافق و اجراي تجارت ترجيحي و توليد مشترك از مهمترين موارد اوليه است.
احيا جاده ابريشم در غرب آسيا
چين به دليل نقاط ضعف تجارت دريايي مشتاق است از مسير زميني به غرب به ويژه مديترانه راه يابد و احياي جاده ابريشم براي پكن به شرطي كه از مسير همين سه كشور بگذرد به شدت اقتصادي و نوعي ميانبر محسوب مي شود كه هزينه هاي ترانزيت را كاهش مي دهد. بنابراين همگرايي اقتصادي محور مقاومت نه تنها براي هم افزايي آنها يك ضرورت است بلكه اتصال ترابري ايران، عراق و سوريه به معناي خط ترانزيت چين به مديترانه در آينده اي نزديك خواهد بود و مي تواند محل خوبي براي درآمد و اشتغال زايي هر سه كشور باشد.
بنابراين مسئولان ايران، عراق و سوريه كه به محور مقاومت اعتقاد دارند بايد تلاش مضاعفي براي تحقق همگرايي اقتصادي داشته باشند كه فراتر از توافق هاي نافرجام باشد. در عين حال مردم نيز مي توانند از طريق رسانه و مطالبه سياسي براي اين هدف متعالي كه به نوعي نوشداروي حل بخشي از مشكلات اقتصادي سه كشور است تلاش كنند. حتي اگر اشخاصي به محور مقاومت اعتقاد ندارد اما كشور خود را دوست دارند و خواهان حل مشكلات هستند باز هم خواهند دانست كه هيچ گزينه ای نمي تواند هرگز جايگزين همكاري ميان كشورهاي يك منطقه شود چه رسد كه آنها همسايه و داراي مشتركات فراوان باشند.
بهترين شروع ديپلماسي عمومي دولت سيزدهم مي تواند همين همگرايي اقتصادي در كنار همكاري هاي دفاعي در محور مقاومت باشد.
محمدپارسا نجفی