1 ـ عدالت و عدالتخواهی یکی از مولفههای بنیادین فطری و از تمناهای دیرین انسان و نیز، یکی از ارکان ادیان توحیدی و در زمرهی خواستهای مصلحان اجتماعی بوده است. جامعهی بدون عدالت، دچار فروبستگی روحی و روانی، انسداد اجتماعی، روزمرگی و انحطاط اخلاقی میشود.
2 ـ در میان متفکران معاصر مسلمان، هر یک بر پایهی نوع نگاه و نگرشی که به جامعه داشتهاند، رسالت و وظیفهای برای خود قائل شده و صادقانه برای ایفای آن رسالت، تلاش کردهاند.
مرحوم علامه طباطبایی که شاهد مهجور بودن قرآن و تفسیر و فهم آن در میان مسمانان بود، اهتمام به تفسیر قرآن را وجههی همت خویش قرار داد. همزمان با این کار سترگ، ایشان به عنوان فیلسوفی بزرگ که از ضعیف بودن برج و باروی عقلانی و فلسفی جامعه در برابر طوفانهای سخت و کوبندهی مکاتب مبتنی بر اومانیسم، بیمناک بود، به احیای فلسفه همت گماشت و تاملات فلسفی و حکمی را مبنای رسالت دینی و اجتماعی خود قرار داد.
مرحوم مهندس بازرگان، رویکردهای علمی به دین و تلاش برای سازگار نشان دادن اسلام با علم و دمکراسی و حقوق بشر را به مرکز ثقل کوششهای اجتماعی و سیاسی خود تبدیل کرد.
استاد شهید مرتضی مطهری به عنوان متفکری دردآشنا، غیور و ستیهنده، دغدغهها و دلمشغولیهای پژوهشی و اسلامی ش، دایره گستردهای از نیازهای دینی، فرهنگی و اجتماعی را در برمیگرفت. او از یک سو با تحریفات دین مقابله و آنها را برملا میکرد و از سوی دیگر با التقاط و انحراف از مبانی اسلامی و شیعی، مقابلهای عقلانی و خستگیناپذیر داشت. گسترهی تاملات، نوشتهها و گفتارهای آن شهید عزیز، او را در زمرهی یکی از مصلحان اجتماعی و دینی کمنظیر قرار داده است.
مرحوم دکتر علی شریعتی به عنوان یکی از چهرههای تابناک غیرت اسلامی و شیعی، سیمای جلالی ابوذر غفاری را بازتاب میداد. او در عصر سکون و سکوت، و در روزگار میدانداری مارکسیسم به عنوان مکتب مبارزه، کوشش کرد تا اسلام انقلابی را به جوانان و دانشجویان معرفی کند و با رویکردی جامعه شناختی، کوشید عدالت علوی و رسالت سرخ حسینی را به عنوان پرچم برافراشتهی مکتب، به جامعه بشناساند.
مرحوم استاد محمدرضا حکیمی از منظر پارهای از مولفههای نیازسنجی و موضوعشناسی، نزدیکیهای آشکاری با رویکردهای زنده یاد شریعتی داشت. با این تفاوت که بسیار بیش از شریعتی از درس عالمان بزرگ اسلامی حوزه مشهد آموخته بود و در منابع دست اول شیعی، سالها تفقه و ژرفکاوی کرده بود. همین ژرفکاویها و مطالعات، پژوهشها و تاملات پیوسته و دامنهدار در کتاب (قرآن) و سنت (روایات امامان شیعه) مرحوم علامه حکیمی را به اساسیترین مولفهی تفکر توحیدی رهنمون ساخت: عدالت و مبارزه با بیعدالتی و فقر و ستیز معرفتی با زراندوزی و تکاثر. و چنین شد که عدالت و عدالتخواهی به مغز و سرشت زندگی علمی، پژوهشی و نوشتاری آن حکیم فرزانه بدل گشت و پرستوی جان بی قرارش برای تحقق عدالت و ریشه کنی فقر و تنگدستی تودهها، بال بال میزد. می خروشبد. می توفید. هشدار میداد.
او در نوشتهها و درنگهایاش، از جمله در کتاب زبدهی « جامعه سازی قرآنی» فریاد میزند: غایت اصلی دین در بعد اجتماعی، اقامه عدل است. و باز در همین کتاب، از حضرت امیر علیهالسلام نقل میکند که فرموده است: پایه و بنیاد جامعه باید بر عدالت استوار باشد و ستونهای برپادارندهاش باید عقل (عقلانیت) باشد.
3 ـ استاد حکیمی بهراستی و درستی “حکیم عدالت” و فریاد در گلو خفتهی فقیران و مستضعفان بود. نقدهای تند و تیز او علیه فقر در جامعهی انسانی و موضع سازشناپذیرش علیه سرمایهداری و زراندوزی و بندهگان زر، از این متفکر جلیلالقدر، چهره و سیمایی کاملا متمایز از اندیشمندان معاصر ایران ساخته بود. او گنجینهای ارزشمند و مانا و پایا از سلوک فکری و پژوهشهای دینی و علوی خود به یادگار گذاشته و چشمههای جوشنده و زلالی از اندیشهی متعالی خود برای تشنهگان و جویندهگان جاری کرده است
خداوند این عالم وارسته و اندیشمند مجاهد و قامت بلند عدالتخواهی را با پیامبران و اولیای خود همنشین فرماید.