طالبان، در دامنه صعود یا بر پرتگاه سقوط؟

اکنون که طالبان بر اریکه قدرت در افغانستان تکیه زده، به نظر میرسد در روزهای اوج خویش است. لکن در حقیقت روزهای سخت طالبان تازه شروع شده است. شکست دادن ابرقدرت جهان با دست خالی شاید معجزه ای بزرگ جلوه کند اما طالبان اکنون نیازمند معجزه ای حتی بزرگتر است. اکنون باری بر دوش دارد که به دوش کشیدنش حتی از جنگیدن با ابرقدرت دشوارتر است. خسته و فرسوده کردن ارتش تا دندان مسلح ایالات متحده در درون شیب دره ها و بر دامنه قله ها، هرچند کاری سترگ است اما هرگز به اندازه اداره یک جامعه پیچیده نیست. آن هم جامعه ای که در طول بیست سال گذشته از لاک سنتی خویش بیرون آمده و با مظاهر دنیای مدرن آشنا گشته است. جامعه نوینی که نیازهای امروز آن بسیار بیشتر و پیچیده تر از جامعه سنتی گذشته است.

همیشه برهم زدن نظم موجود ساده تر از ساختن یک نظم تازه است. طالبان نظم قبلی را به هم ریخته، آیا می تواند نظم جدید پایه گذاری کند؟

تاکنون ایالات متحده در راستای هدف ملت سازی خویش تلاش میکرد نظامی مطلوب خویش را در افغانستان بوجود آورد که با ارزش های مردم آن بیگانه است. اکنون طالبان همین هدف را در جهت معکوس دنبال می کند. بافت اجتماعی افغانستان دارای ویژگیهای خاص خود است ولی هر یک از این دو نیروی خصم، بی توجه به این خصیصه ها، آن را به سمت مطلوب خود میکشد. دو سر رشته ای را که یک سر آن تحجر و سر دیگرش تجدد است. اگر ایالات متحده در این مأموریت شکست خورد، آیا ممکن است طالبان پیروز شود!؟

تجربه حکومتداری طالبان در طول چند دهه اخیر، تنها معطوف به برخی جوامع کوچک محلی و سنتی بوده است. آیا با همین تجربه، میتواند از اداره سرزمینی با هویت یک دولت-ملت برآید؟

اقتضائات یک جامعه محلی با دولت-ملت بشدت متفاوت است. هویت یک جامعه محلی در کنار دیگر جوامع محلی مجاور تعریف میشود که هویت و سازوکارهای مشابه با آن دارند. اما هویت دولت-ملت در کنار تمامی دیگر دولت-ملت هایی تعریف میشود که بشدت متنوع و متفاوتند و گرچه به فراخنای کره خاکی گسترده شده اند ولی تحت تأثیر جهش فناوری، بشدت به یکدیگر نزدیک شده اند. دقیقا به همین دلیل است که اثرگذارترین کشور بر سرنوشت افغانستان در دو دهه گذشته، دورترین و متفاوت ترین کشور نسبت به آن (آمریکا) بوده است.

شاید دولت-ملت کره شمالی، به عنوان تنها استثناء موجود، توانسته به علت شرایط خاص ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی، تا حدی در انزوای از تحولات جهانی زیست کند ولی دقیقا به همان دلایل ژئوپلیتیکی، برای دولت-ملت افغانستان، این امر تا حد زیادی امکان ناپذیر است. تحولات دو دهه گذشته افغانستان، آن را امکان ناپذیرتر نیز نموده است. برای جامعه ای که به سازوکارهای بوروکراتیک خو کرده و مظاهر دموکراتیک را چشیده، بازگشت به دنیای سنتی پیشامدرن دشوار است چه برسد که بخواهد حتی عقب تر از آن برود. برای دولت-ملتی که در بین همسایگان بسیاری محصور است، انزوا غیرممکن و تأثیرپذیری و تأثیرگذاری اجتناب ناپذیر است. تأثیراتی که بازه وسیعی از امنیت تا فرهنگ را در برمیگیرد.

مثالها در این خصوص فراوان است. به عنوان نمونه، در حوزه آزادیها و مظاهر دموکراتیک، به مسئله جامعه زنان و دختران نگاه کنید. اگر ایالات متحده نتوانسته زنان و دختران عفیف افغانستانی را همانند بخشی از زنان و دختران غربی به ابزار سودجویی دنیای مدرن بدل کند، آیا طالبان می تواند در جهت عکس، آن ها را از حق تحصیل و کنش اجتماعی محروم کند!؟ در برابر نیروی عشق به تحصیلی که در وجود صدها هزار زن افغان ظهور کرده، چه کسی می تواند مقاومت نماید!؟

در حوزه سازوکارهای بوروکراتیک، طالبان چگونه میخواهد با اقتضائات به روز اقتصاد در جامعه افغانستان برخورد کند. با شقوق مختلف اقتصاد و اشتغال در افغانستان که امروز خیلی متنوع تر و پیچیده تر از بیست سال پیش است. اقتصاد هیچ دولت-ملتی از اقتصاد جهانی و سازوکارهای دائما در حال تحول آن جدا نیست. طالبان چگونه می خواهد در حوزه تجارت و تبادلات مالی با دنیا و بویژه با همسایگانش تعامل کند!؟

سیاست و امنیت، اقتصاد و تجارت، علم و فناوری، فرهنگ و هنر، نظامات اداری، ورزش و سرگرمی و بسیاری از حوزه های مختلف دیگر، در جامعه کنونی افغانستان پیچیدگی هایی دارند و با کشورهای دیگر بده بستان هایی دارند که با نگاه صلب و تک بعدی و بدون بهره مندی از یک فقه پویا، برخورد با آن بسیار دشوار است.

البته سیاست های اخیر طالبان بیانگر فهم رهبران آن از ضرورت تغییر و انعطاف است. لکن تغییر و انعطاف مورد نیاز برای حکومتداری، بسیار بیش از این هاست. تا حدی که شاید نیاز به تغییر هویت طالبان باشد. باید دید رهبران این گروه که حاضر شدند برای به چنگ آوردن حکومت، قدری تغییر نسبت به گذشته را بپذیرند، آیا حاضرند بهای لازم برای یک حکومتداری موفق را هم بپردازند!؟

طالبان
نظرات (0)
افزودن نظر