سکوتِ موافقان ، بُردِ مخالفان

قطعا در هر جامعه آماریِ آزاد یا حتی نسبتاً آزاد موافقان و مخالفانی برای هر موضوعی هست. جامعه هم آموخته است از کوچکترین نظرخواهی ها تا بزرگترین اتفاقات را پوشش دهد و برای هر موردی ولو خارج از حوزه تخصص، آگاهی و اختیاراتش نظر دهد و حتی مخالفان را هم توبیخ کرده یا برچسب بزند.

استقرار و تثبیت حکومت مجازی هم فضارا برای این کار بیش از پیش گشوده و هرکاربر فارغ از فیک یا اصیل بودنش میتواند نظرش را حتی خارج از چارچوبهای آن جامعه ابراز کرده یاگاها تحمیل کند. در این شرایط میتوان مواضع جامعه را به سه دسته ی مخالف، موافق و ممتنع دسته بندی کرد.

مخالفان یا متضرران اغلب صدای بلندتر و اعتراض مؤثرتری از خود نشان میدهند چرا که شرایط برایشان سخت شده یا میشود. تلاش بیشتری برای ابراز نارضایتی خود انجام میدهند و به واسطه انگیزه ی قویِ تغییر طبق نظر خود، گاه صدای غالب جامعه میشوند. اعتراض، تجمع، کمپین‌، تولید انواع محتوا، تحریک احساسات، جمع آوری نمونه هایی در راستای میل خود و… از جمله ابزاری ست که قویا بدانها دست یازدیده و تمرکز میکنند.

در سوی دیگر، موافقان آن اتفاق یا شرایط هستند که اغلب سکوت اختیار کرده یا صدای کمتری دارند. اینان شاید به واسطه ی بر وفق بودن شرایط دلیلی برای ابراز نظر خود نمیبینند و عملا فضا را برای مخالفان باز میگذارند. این عدم دفاع از سوی موافقان در برابر نظرات مخالف، فشار مخالفان را افزوده و ناخواسته نقطه ی ثقلْ را به کفه ی آنها سرازیر میکند. افکار عمومی و یا حتی ممتنع ها را رسماً به سمت مخالف اهدا میکند و با بازی نکردن، عملاً برای او بازی میکند.

یک دلیل دیگر هم شاید در مَثَل های “آسه بیا آسه برو که گربه شاخت نزنه” و “سکوت علامت رضاست” تمثیل پیدا کند و موافقان با خود بگویند حالا که شرایط به نفع ماست، چرا باید حرفی بزنیم؟ مبادا که ضرری را متوجه خود کنیم! یا انتظار داشته باشیم از سکوتمان، رضایت برداشت شود و سکوت رضایت بر صدای مخالفت کارگر شود.

اما حقیقت این است که تبلیغ، تکرار و اظهار یک مخالفتِ واحد به روشهای متفاوت، کم کم هم بار فشار روانی را برای تغییر اوضاع زیاد میکند و هم مدافعانِ نظر را ناامید یا تضعیف میکند ولو راه درست و منطقی مشخص باشد. جامعه زمانی به تعادل نزدیک تر است که هردو سمت منتقد و مشوق بستر اظهار نظر پیدا کنند و از آن به درصد متعادل استفاده کنند.

جامعه ی ما امروز دچار نوعی خاموشی موافقان و مشوقان شده و صدای مخالفان نسبت به هر موضوعی (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی ، ورزشی، هنری، فرهنگی و…) بلندتر است.

مخلص کلام اینکه موافقتمان را همانقدر ابراز کنیم که مخالفتمان را. همانقدر تشویق کنیم که نقد میکنیم. همانقدر پای نظرات مثبتمان بایستیم که نظرات منفی مان محکم میکنیم. همانقدر از شخصیت های حقیق و حقوقی و عملکردشان حمایت کنیم که وقتی مخالفشان هستیم. این نگاشته به مصداق خاصی اشاره ندارد و نگاهی هرچند کوچک اما کلی دارد.

عباس مدحجی

نظرات (0)
افزودن نظر