همانگونه که می دانیم در مذاکرات هسته ای پیش رو با طرف غربی، مهمترین نگرانی ایران خلف وعده مجدد طرف آمریکایی است. بار پیش که آمریکایی ها بعد از اجرای کامل تعهدات ایران، از اجرای تعهدات خود سر باز زده و از برجام خارج شدند، قرار بود طرف اروپایی به عنوان میانجی با ابزارهایی همانند اینستکس، زیان ایران را جبران کند اما در عمل هیچ کاری پیش نبرد. قاعدتا اکنون هم، هیچ تضمینی وجود ندارد که اگر ایران به تعهدات برجامی خویش برگردد مجددا آمریکایی ها بدعهدی نکنند بویژه اینکه وضعیت دموکراتها در آمریکا رو به تضعیف است و احتمال دارد هم کنگره و هم کاخ سفید را در انتخابات های پیشرو از دست بدهند.
به نظر می رسد در مذاکرات هسته ای گذشته، ما در اخذ یک تضمین محکم برای جلوگیری از بدعهدی ایالات متحده، دو اشتباه راهبردی داشته ایم: اول آنکه طرف اروپایی متحد آمریکا را به عنوان تضمین کننده انتخاب کرده ایم و دیگر آنکه به دنبال تضمین های اقتصادی بوده ایم.
اول آنکه مشخص است طرف اروپایی، متحد آمریکا و اسراییل است و برای آنها بازی می کند. دیگر آنکه با توجه به تبادلات اقتصادی عظیم بین آمریکا و اروپا میشد براحتی حدس زد که گرفتن تضمین های اقتصادی بیفایده است.
همین دو دلیل هم باعث شد اروپایی ها بی عملی خود را با این بهانه که دولت نمی تواند برای شرکت های خصوصی تعیین تکلیف کند و آنها هم از ترس مجازات های اقتصادی آمریکا تن به همکاری با ایران نخواهند داد، توجیه نماید.
به نظر می رسد راهکار رهایی از این وضعیت و اخذ تضمین های مطمئن و محکم، آن است که هر دو این زمین های بازی را عوض کنیم. اول آنکه به جای متحدان آمریکا به دوستان خود اعتماد کنیم و دیگر آنکه به جای تضمین های اقتصادی به دنبال تضمین های نظامی باشیم.
در خصوص پیشنهاد اول باید گفت از آنجا که خیانت و بدعهدی از سوی دولت های دوست یا متحد با احتمال بسیار کمتری نسبت به دولت های بیطرف یا دشمن صورت می گیرد، عاقلانه تر آنست که به جای طرف اروپایی، چین و روسیه را به عنوان میانجی و تضمین دهنده برگزینیم. اگر دوستان چینی و روسی ما خیلی اصرار دارند که ایران به برجام برگردد (که گویا اینگونه است)، خب خودشان هم عدم بدعهدی یا خروج مجدد آمریکا را تضمین کنند.
ممکن است برخی در اینجا اشکال کنند که از کجا معلوم دوستان ما در برابر فشارها یا وعده های آمریکا تسلیم نشده و به ما پشت نکنند (همچنانکه در گذشته نیز گاهی اتفاق افتاده). اولا باید گفت زمینه های همکاری ما بویژه در حوزه مسائل نظامی و امنیتی با روسیه و چین بسیار بیشتر از اروپایی هاست. کافیست برای دوستانمان روشن کنیم هرگونه بدعهدی برای ایران بسیار حیثیتی هست و ضربه شدیدی به روابط و همکاری های ما خواهد زد. راهکار دیگری هم وجود دارد که در پیشنهاد دوم مستتر است.
اما در خصوص پیشنهاد دوم باید گفت به نظر می رسد اخذ مجدد تضمین های اقتصادی از طرف غربی، احتمالا باز هم بیفایده هست چون در هر حال شرکت های اروپایی و حتی بعضا شرکت های روسی و چینی میتوانند ادعا کنند به علت ترس از مجازات های اقتصای آمریکا از همکاری با ایران واهمه دارند.
در اینجا به نظر می رسد توجه به نقش اسراییل راهگشا باشد. مشخص است که تأمین منافع اسراییل یکی از بزرگترین محرک های رفتار سیاست خارجی آمریکا بویژه در بین سیاستمداران جمهوریخواه است. اسراییل، هم از رسیدن ایران به آستانه دستیابی به بمب هسته ای وحشت دارد و به همین جهت توقف برنامه هسته ای کشورمان را می خواهد و هم از برداشته شدن تحریم های نظامی و کاهش فشارهای اقتصادی بر روی ایران نگران است. به همین جهت، بهترین گزینه صهیونیست ها، همین وضعیت فعلی کشاندن ایران به انجام تعهدات برجامی و سپس بدعهدی آمریکا در برداشتن تحریم هاست.
از یک چشم انداز بالاتر می توان اینگونه گفت که جلوگیری از افزایش توان نظامی ایران جزء منافع کوتاه مدت و فوری اسراییل و جلوگیری از افزایش توان اقتصادی کشورمان جزء اهداف و منافع بلندمدت آن است. به نظر می رسد بتوان با یک تاکتیک مناسب صهیونیستها و به دنبال آن سیاستمداران حامی شان در آمریکا و اروپا را مجبور کرد که بین این دو هدف، یکی را انتخاب کنند به عبارتی برای روبرو نشدن با یک جهش در برتری نظامی ایران، کاهش فشارهای اقتصادی بر آن را بپذیرند.
این اتفاق مستلزم آنست که به جای تضمین هایی اقتصادی از طرف مقابلُ از چین و روسیه تضمین هایی برای تقویت توان تسلیحاتی کشورمان بگیریم. البته کشور ما از نظر نظامی خودکفایی بسیار بالایی دارد و در برخی بخش ها همانند حوزه های موشکی و پهپادی از جمله کشورهای پیشرو است لکن صهیونیست ها همواره از بهره مندی کشورمان از تسلیحات لبه فناوری بویژه در نبرد هوایی وحشت داشته اند. نمونه آن هم کارشکنی هایی است که در خرید بروزترین جنگنده ها یا سیستم های دفاع هوایی روسی انجام داده اند.
شرکت های تسلیحاتی برخلاف دیگر بنگاه های اقتصادی وابستگی بیشتری به دولت ها دارند. شرکت های تسلیحاتی چینی و روسی که اصلا مغضوب دولت های غربی محسوب میشوند و همکاری چندانی با آن ها یا بنگاه های اقتصادی شان ندارند.
با ترکیب دو پیشنهاد ارائه شده در اینجا به نظر می رسد، اخذ تضمین های عیان و مشخص نظامی و تسلیحاتی از طرفهای چینی و روسی بتواند یک راهکار مناسب برای حل مشکل تضمین دهی طرف غربی باشد. بدین ترتیب، روسیه و چین تضمین خواهند کرد که در صورت بدعهدی طرف غربی، تسلیحات خاصی را با تهاتر با نفت به ایران یا متحدانش بفروشند یا در میدان هایی همانند سوریه، همکاری های اطلاعاتی و نظامی خود با ایران بویژه در مقابل اسراییل را افزایش دهند.
مشخص است که هدف از اخذ چنین تضمین هایی، تقویت توان نظامی کشور ما یا بی توجهی به ابعاد اقتصادی مذاکرت هسته ای نیست، بلکه هدف دستیابی به ابزاری بازدارنده برای جلوگیری از بدعهدی اقتصادی طرف غربی است. بی شک جهش توان تسلیحاتی ایران یا متحدانش در سوریه و عراق برای اسراییل و حامیان جمهوری خواه و دموکراتش، دردناک خواهد بود و آن ها را در دو راهی سختی بین بدعهدی مجدد یا روبرو شدن با چنین وضعیتی قرار خواهد داد.
حرف آخر آنکه واضح است نگارنده ادعا ندارد چنین مکانیسم اخذ تضمینی صد در صد درست عمل میکند. دنیای سیاست پیش بینی پذیری پایین و شگفتی پذیری بالایی دارد. فقط میتوان گفت این روش، برتری بسیاری نسبت به راهبردهای گذشته خواهد داشت.