مثل هر ورزشکار دیگری برای او هم فرصت خداحافظی رسیده بود ولی نه این اندازه تلخ!
اندوه شکست و ناکامی تیم ملی والیبال ایران در مسابقات المپیک توکیو به اندازهای بود که اعلام خداحافظی یکی از ستارگان ماندگار کشورمان تلختر از همیشه باشد. در کنار روزهای معمولی کاروان ایران در المپیک توکیو، مثل همیشه این والیبال بود که برای علاقهمندان به ورزش یک رشته مهیج و سرگرم کننده بود تا با تماشای والیبالیستها کمی از نتایج و ناکامیهای کاروان ستارگان ایران زمین در خاک ژاپن فاصله بگیرند ولی مثل اکثر رشتههایی که طی یک هفته اخیر دیدیم، والیبال هم سرانجام خوشایندی نداشت.
گیم پنجم مقابل ژاپن، سرویسهای مستقیم به تور و همه اشتباهاتی که کنار هم مثل یک پازل قرار گرفت در نهایت یک نتیجه غم انگیز را رقم زد: تیم ملی والیبال ایران بعد از نتایج ضعیف در لیگ ملتهای والیبال این بار شاهد حذف از المپیک بود؛ تورنومنتی که دیشب به شکل رسمی آخرین المپیک سعید معروف شد.
با وجود اینکه بعد از بازی شایعات زیادی در مورد آیندهاش وجود داشت اما در نهایت یک خبر تلخ دیگر برای والیبال ایران تایید شد و سعید معروف به شکل رسمی از تیم ملی والیبال خداحافظی کرد: «هر چند دوست داشتم که تو سکوت از والیبال خداحافظی کنم ولی خوب، زمان خوبیه واسه صحبت.» تلخ، اندوهگین و عجیب بود هر چند او در عکس خداحافظی از تیم ملی در کنار حلقههای المپیک دهکده ورزشکاران در المپیک، خنده بر لب داشت!
در ورزش قهرمانی بعد از این که ورزشکار معمولا اواسط چهارمین دهه زندگیاش را میگذارند زمزمهها و گمانهزنیها به این سمت میرود که مثلاً فلان تورنمنت یا فلان فصل آخرین زمان حضور او در سطح قهرمانی است و به خداحافظی و به اصطلاح بازنشستگی نزدیک میشود. مثل هر ورزشکار دیگری برای معروف هم فرصت خداحافظی رسیده بود ولی نه این اندازه تلخ!
نگاه حسرتبار معروف کنار زمین به فرصتهایی که یکی پس از دیگری مقابل ژاپن خراب میشد، عدم حضور او کنار حلقه تیم هنگام صحبتهای آلکنو و در پایان، اشکهای غم انگیزش هنگام ترک سالن محل بازی خبر از این میداد که معروف تصمیمش را گرفته است. گمانه زنیها در نهایت به این حتم تبدیل شد که او دیگر پیراهن تیم ملی را برتن نخواهد کرد؛ فرض اینکه یک روز تنها یاد ورزشکاران مورد علاقه مان را در تیمهایی که دنبال میکنیم، به همراه خواهیم داشت، در این وهله جایِ خالی استاد جایِ خالی، برای تمامی علاقه مندان به والیبال غیرملموس است.
اینکه دیگر یکی از بازیکنان آن تیم فراموش نشدنی تحت هدایت خولیو ولاسکو را در تیم ملی نمیبینیم باعث میشود تلخی مجزایی را در کنار حذف از المپیک تجربه کنیم؛ تلخی المپیک و خداخافطیها معمولا بعد از مدتی عادی میشود اما جای خالی پسری که قرار بود دکترای فیزیک هستهای بگیرد و علاقهاش در پیش دانشگاهی او را به استاد قهار پاسهای فراموش نشدنی و جای خالیهای عذاب آور برای حریفان تبدیل کرد، برای ما که شاهد هنرنماییهایش بودیم، همیشه ماندنی است.
نه کارشناسان و نه هواداران که مطمئنا رقبای معروف هم دلتنگ او میشوند؛ پسری که از رقابت با امیر حسینی و مهدوی به پاسور اول تیم ملی تبدیل شد و امروز که میدان را برای جوانان خالی میکند وعده داده صحبتهایش را مثل همیشه شفاف و واضح بیان کند.