یک استاد دانشگاه گفت: در سه سال گذشته ۴۶ میلیارد دلار از منابع ارزی به سیاست ارز ۴۲۰۰ تومانی تخصیص یافت که رانتی معادل ۵۹۶ هزار میلیارد تومان در آن وجود داشت، فقط در سال ۱۴۰۰ از جیب هر ایرانی ۴.۳ میلیون تومان برداشته شده است.
سیاست دستوری تعیین نرخ ارز با قیمت 4200 تومان برای دلار در بهار 1397، در واقع پاسخ به شروع موج دوم تحریمهای آمریکا علیه ایران در دهه 90 بود. هدف اولیه این سیاست تامین کالاهای اساسی با قیمت مناسب برای آحاد جامعه بود. با این وجود بررسی آمار قیمتها نشان میدهد که این سیاست نتوانسته به اهداف خود برسد،زیرا در همین دوره، قیمت کالاهای اساسی متناسب با افزایش قیمت ارز رشد داشته است، افزایش قیمتها در بازار کالاهای اساسی چشمگیر بوده و منجر به کاهش درآمد حقیقی خانوارها شده است.
* رانت 596 هزار میلیارد تومانی ارز 4200 تومانی
از سال 1397 تا مهرماه سال 1400 حدود 46 میلیارد دلار از منابع ارزی معطوف به این سیاست تخصیص یافته است، رانت معادل با این ارز در حدود 596 هزار میلیارد تومانتخمین زده میشود.
حال که دولت برای حذف یا اصلاح ارز 4200 تومانی تصمیم گرفته، سوال این است که این سیاست را چگونه باید عملی کند که مردم و تولید کنندگان کمترین آسیب را ببینند؟ آیا در ازای حذف این ارز، باید به مردم یارانه نقدی و یا سبد کالا داد یا کارت اعتباری داده شود و آیا در این فرایند قیمت کالاها افزایش خواهد یافت؟ و آیا بازار ارز تکانی خواهد خورد؟ همه اینها سوالاتی است که با حامد نجفی علمدارلو، دارای مدرک تحصیلی دکترای اقتصاد، عضو هیات علمی و دانشیار گروه اقتصاد کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس که با مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نیز همکاری دارد، در میان گذاشتیم و با وی گپوگفتی در اینباره داشتیم؛ مشروح این گفت و گو را در ادامه میخوانیم.
پرداخت ارز 4200 تومانی چه تبعات و آثاری برای اقتصاد کشور داشته است؟
نجفی علمدارلو: تحریمهایی که توسط آمریکا علیه ایران اتخاذ شده، یکی از سنگین ترین تحریمهایی است که در تاریخ اقتصاد میتوان علیه یک کشور اعمال کرد، سازوکار تحریمها نیز از طریق ایجاد محدودیت در تجارت کالاها و ممنوعیت نقل و انتقال ارز انجام شده است، در چنین حالتی نرخ برابری ارز در ایران افزایش یافته و در نهایت با سرریز اثرات آن به سایر بازارها، به صورت یک دومینوی بی پایان منجر به افزایش قیمت در تمامی بازارها میشود. اما، مهمتر از خود تحریم، نحوه واکنش کشور تحریم شونده به آن است، هر چقدر این سیاستهای تدافعی هوشمندانه طراحی شوند، میتوانند آثار بیشتری در «خنثی کردن تحریمها» داشته باشند. بنابراین کشور مهاجم هر چقدر بتواند کشور مدافع را به اشتباه محاسباتی وادار کرده و آن را وارد یک «تله سیاستگذاری» کند، مسلما اثرگذاری تحریم افزایش خواهد یافت. سیاست دستوری تعیین نرخ ارز با قیمت 4200 تومان برای دلار در بهار 1397، در واقع پاسخ به شروع موج دوم تحریمهای آمریکا علیه ایران در دهه 90 بود، هدف اولیه این سیاست تامین کالاهای اساسی با قیمت مناسب برای آحاد جامعه بود. با این وجود بررسی آمار قیمتها نشان میدهد که این سیاست نتوانسته به اهداف خود برسد، چرا که در همین دوره، قیمت کالاهای اساسی متناسب با افزایش قیمت ارز رشد داشته است. از این رو، همانطور که نمودار 1 نشان میدهد، افزایش قیمتها در بازار کالاهای اساسی چشمگیر بوده و منجر به کاهش درآمد حقیقی خانوارها شده است.
از طرف دیگر، برآوردها نشان میدهد که از سال 1397 تا مهرماه سال 1400 حدود 46 میلیارد دلار از منابع ارزی معطوف به این سیاست تخصیص یافته است. رانت معادل با این ارز در حدود 596 هزار میلیارد تومان تخمین زده میشود. لازم به ذکر است که کل بودجه عمرانی سال 1400 در حدود 104 هزار میلیارد تومان پیشبینی شده است. از این رو مابهالتفاوت نرخ ارز دولتی و بازار آزاد، در حدود 6 برابر بودجه عمرانی سال جاری بوده است.
این رانت که در سال 1397 به ازای هر ایرانی معادل 923 هزار تومان در سال 1397 بود، در سال 1400 به 4.3 میلیون تومان رسیده است. در واقع رانت ناشی از ارزان سازی نرخ ارز، به سان یک غده بدخیم در حال بزرگ شدن بوده و در صورت عدم معالجه آن میتواند آسیبهای جبران ناپذیری بر پیکره اقتصاد ایران وارد کند.
* ارز 4200 تومانی چون با واقعیتهای بازار سازگار نبود مورد قبول بازار قرار نگرفت
به نظر شما چرا دولت با پرداخت ارز 4200 تومانی به اهداف اولیه خود که مهمترین آن کنترل قیمت کالاهای اساسی بود، نرسید؟
علمدارلو: دولت وقت در تنظیم این سیاست دچار اشتباه راهبردی شد. اولا مشخص نشد که چگونه عدد 4200 برای قیمت دلار به دست آمد؟ این یک عدد تحمیلی به بازار بود و در نتیجه از طرف نیروهای بازار مورد قبول قرار نگرفت، چرا که با واقعیتهای آن سازگار نبود. ثانیا، سیاست حمایتی در ابتدایی ترین حلقه زنجیره تامین کالاها (تامین نهاده از طریق واردات)، صورت گرفت، در صورتی که درهم تنیدگی زنجیره های تامین و حلقه های تودرتو، امکان نظارت را سلب کرده و اساسا ردپای سیاست محو می شود بنابراین، دولت توان و ابزار کافی برای نظارت بر آن را نداشت. ثالثا، فسادی که در برخی از کارگزاران دولتی وجود داشت، دامنه افزایش قیمت ها را گسترش داده و به التهابات بازار کالاهای اساسی دامن زد.
* کمتر کشوری وجود دارد که سیاست ارزان سازی واردات را در پیش بگیرد
برای اصلاح سیاست پرداخت ارز 4200 تومانی چه باید کرد؟
علمدارلو: اصل حمایت از زنجیره تامین و زنجیره ارزش غذا و محصولات کشاورزی در اقتصادهای جهانی، یک امر معمول و پذیرفته شده است. اما مهمترین تصمیمی که سیاستگذار باید بگیرد، این است که حمایت را در کدام حلقه از زنجیره انجام دهد. در کشورهای توسعه همکاریهای اقتصادی (OECD) قاطبه حمایت ها به صورت حمایت های قیمتی و پرداخت های مستقیم بوده و کمتر کشوری وجود دارد که سیاست ارزان سازی واردات را در پیش بگیرد. بنابراین، به منظور حمایت هدفمند از مصرف کننده و تولیدکننده باید سازوکاری را ایجاد کرد که دهک های درآمدی پایین در بخش مصرف و تولیدکنندگان خرده پا بتوانند با شرایط جدید سازگار شوند.
با کدام راهکار موافق هستید؟ پرداخت نقدی به مردم، اعطای سبد کالا، کارت اعتباری خرید کالای اساسی یا پرداخت یارانه نقدی به تولیدکنندگان؟
علمدارلو: در نتیجه حذف ارز 4200، منابع قابل توجهی در اختیار دولت قرار خواهد گرفت. این منابع باید به نحو مناسبی بین بازیگران زنجیره تامین کالاهایی که تخصیص ارز ترجیحی برای آنها قطع می شود قرار گیرد. به نظر می رسد در این میان گروه تولیدکنندگان خرده پا و مصرف کنندگان دهکهای پایین نیازمند توجه بیشتر باشند. حمایت از این دو گروه از طریق تامین سرمایه در گردش و پرداخت جبرانی نقدی دارای کمترین انحرافات خواهند بود. لازم به ذکر است که بخشی از این اعتبارات نیز باید صرف تقویت زیرساختهای بخش کشاورزی و هوشمندسازی زنجیره تامین غذا شود. بنابراین کم هزینه ترین شیوه برای حمایت از مصرفکنندگان «پرداخت یارانه نقدی» است بخشی از این منابع هم به صورت بلاعوض و یا اعتباری در اختیار تولیدکنندگان قرار گیرد.
* 2 ضرورت پس از حذف ارز 4200 تومانی/دولت سازوکار بازار را به رسمیت بشناسد
به نظر شما با تغییر روش پرداخت یارانه از غیرمستقیم به مستقیم، قیمت کالاهای اساسی افزایش قابل توجهی خواهد داشت یا خیر؟
علمدارلو: برآوردها حاکی از این است که قیمت کالاها و نهاده هایی که مشمول ارز 4200 می شوند، بعد از اصلاح سیاست دچار افزایش شوند، نکته ای که در این قسمت باید مورد توجه قرار گیرد این است که قیمتهایی که این روزها در رسانه ها و توسط افراد مختلف برای کالاها بعد از حذف ارز 4200 بیان میکنند، صرفا بیان حسابداری از هزینه های تولید بوده و با منطق اقتصادی متقنی پشتیبانی نمیشوند. بعد از اعمال این سیاست، کششهای درآمدی و قیمتی، میزان عرضه کالا، میزان پرداخت جبرانی، پویایی متغیرها، انتظارات تورمی و غیره روی قیمت بازار آن کالا اثرگذار بوده و بدون در نظر گرفتن این موارد، اعلام قیمت نهایی دارای خطای فاحش خواهد بود. از این رو، احتمالا در کوتاه مدت نوساناتی در بازار تولید و مصرف به وجود آید، اما با سازگار شدن بازیگران زنجیره تامین، در شرایط ثانویه، قیمتهای تعادلی جدید منجر به رونق تولید، عرضه و در نهایت صادرات خواهد شد. اما مهمترین نکته ای که در این زمینه باید توجه گیرد، عدم سرکوب قیمتی تولید از سوی دولت است، این امر چه از طریق قیمت گذاری دستوری و یا از طریق واردات کالا صورت بگیرد، در نهایت آثار مثبت حذف ارز 4200 و بهبود بهره وری در بخش تولیدات کشاورزی را به محاق خواهد برد. بهترین راهبرد برای دولت در شرایط بعد از اعمال سیاست، به رسمیت شناختن سازوکار بازار و حمایت هدفمند از مصرف کنندگان خواهد بود.
در صورتی که دولت تصمیم به تغییر شیوه پرداخت از غیرمستقیم به مستقیم بگیرد، آیا با پرداخت یارانه نقدی میتوان قدرت خرید مردم را افزایش و یا حفظ کرد؟
علمدارلو: برای اینکه مصرف کننده بتواند به سطح مصرف قبلی خود برگردد، به میزان پرداخت جبرانی، قیمت جدید کالا و قیمت کالاهای جانشین بستگی خواهد داشت. در چنین حالتی دولت باید روابط جانشینی بین کالاها را در نظر بگیرد. با این وجود، پرداخت یارانه نقدی کم هزینه ترین راه برای جبران افزایش قیمتها خواهد بود.
کل هزینه خانوار شهری در سال 1399 در اعم از خوراکی و غیر خوراکی در حدود 62 میلیون تومان بوده که به میزان 26 درصد (16.1 میلیون تومان) آن را هزینه های خوراکی تشکیل داده است. در این میان سهم «انواع گوشت» از کل هزینه های خانوار به میزان 5.5 درصد، سهم «شیر و فرآورده های آن» 2.25 درصد، سهم «آرد، نان و غلات» 5.35 درصد، سهم «تخم مرغ» 0.57 درصد و سهم «انواع روغن» 0.85 درصد بوده است. در سال 1399 تمام یا بخشی از گروه های کالایی فوق مشمول ارز 4200 بوده اند که 56 درصد (9 میلیون) از هزینههای خوراکی یک خانوار شهری در سال 1399 را شامل میشوند. با توجه به بعد خانوار شهری، میزان هزینه انجام شده برای این کالاها برای هر نفر 228 هزار تومان در ماه است، با توجه به تورم سال 1400، کشش درآمدی و قیمتی، انتظارات تورمی و غیره، هزینه کرد 228 هزار تومانی میتواند مبنایی برای پرداخت جبرانی تلقی شود.
تاثیر حذف ارز 4200 تومانی بر بازار ارز چه خواهد بود؟
علمدارلو: در موج اول تحریمها در ابتدای دهه 1390 نیز دولت وقت به منظور کنترل بازار ارز اقدام به تخصیص ارز 1226 تومانی برای واردات کالا کرد، این سیاست در تیر و مرداد سال 1392 کنار گذاشته شد و حذف ارز ترجیجی در آن دوره زمانی اثر افزایشی بر روی قیمت دلار در بازار غیررسمی دلار به جا نگذاشت.
باید توجه داشت که قیمت دلار در اقتصاد ایران علاوه بر میزان عرضه و تقاضای آن به انتظارات تورمی نیز وابستگی زیادی دارد. از این رو، اگر محل تامین پرداختهای نقدی از طریق فروش ارز صورت بگیرد، از آنجایی که منجر افزایش عرضه ارز می شود، انتظار است که قیمت دلار روند کاهشی داشته باشد. اما این روند کاهشی منوط به مدیریت انتظارات تورمی از سوی نهادهای اثرگذار است.
علمدارلو: اقتصاد ایران در حال حاضر در شرایط ویژه ای قرار دارد. اقتصادی که در یک دهه اخیر و پس از دو موج سنگین تحریم ها، کماکان سرپا ایستاده است، اما از مشکلات ساختاری عدیدهای رنج میبرد. اگرچه، نرخ رشد اقتصاد در بهار 1400 به 7.6 درصد رسیده، اما باید توجه داشت که ضریب جینی، که نمادی از عدالت اقتصادی است، در سال 1399 از 0.4 فراتر رفته و احتمالا در سال جاری نیز افزایشی باشد. از این رو اجرای هر نوع سیاست اقتصادی، بدون در نظر گرفتن پیوستهای اجتماعی، در نهایت به ضد خودش تبدیل خواهد شد. بنابراین انتظار میرود که الزامات کافی در این زمینه از سوی دولت در نظر گرفته شود.