اگر رابطه با کسی به شما این احساس را می دهد که انگار نامرئی هستید و اصلا دیده نمی شوید یا بی تفاوتی اش به شما حسِ بی اهمیت بودن می دهد، مطمئن باشید این شخص لیاقت شما را ندارد.شما استحقاق حضور کسی را در زندگی تان دارید که مهر و محبت اش حس ارزشمند بودن را در شما برانگیزد.
عشق باید در رفتار و کردار خود را نشان دهد، التماس کردن بران آن اشتباه است. شما لایق دوستی با کسی هستید که کمتر حرف بزند، و بیشتر عمل کند. کسی که فقط در مواقع نیاز به شما رو می آورد و توجه نشان می دهد، فرصت طلبی بیش نیست.
کسی را بپذیرید که همیشه باشد، نه فقط وقتی که بودنش در کنار شما به نفعش است. کسی که وقتی کنارتان است به شما احساس مهم بودن در زندگی می دهد. بدون آنکه از وی انتظاری داشته باشید.
کسی شایستگی بودن در کنار شما را دارد که به رغم آزادی در انتخاب، شما را برمی گزیند، قدر شما را می داند و افکار و وقتش را به شما اختصاص می دهد.
کمبود وقت، یا کمبود علاقه
چیزی به نام کمبود وقت وجود ندارد، فقط بی علاقگی وجود دارد، زیرا وقتی کسی واقعاً کسی را بخواهد، هر لحظه را تبدیل به فرصتی برای دیدار میکند.
در همین راستا بسیار مهم است، بدانیم توقع داشتن و انتظار ِ بیش از حد، به آدم حس ناامیدی و رنج می دهد. باید که در انتظارات خود تجدید نظر کنیم و به این ذهنیت و باور برسیم که از کسی انتظاری نداشته باشیم، بلکه همه آنچه را که از دیگری توقع داریم، در خود سراغ کنیم. از آنجا که امیدها و انتظارات اغلب (اگر نه همیشه) اساس شکست های عاطفی اند، واجب است که در آن ها تجدید نظر کنیم.
وقتی انتظارات ما از طرف مقابل مان ناموجه باشند، حس می کنیم که طرف مان علاقه ای به ما ندارد و احساس درد می کنیم. درد عاطفی در مغز همانند درد فیزیکی عمل می کند. از این نظر باید به پریشانی روانی و آن آسیب روانی که گرفتارش می شویم، اهمیت بدهیم.
وقتی سردرد و معده درد می گیریم، فورا برای علاج اش اقدام می کنیم، پریشان می شویم که نکند مشکل جدی باشد. اما وقتی روان مان درد می کشد، نادیده اش می گیریم.
بسیار شنیده ایم که : ” بهش فکر نکن. زمان خودش همه چیز را حل می کند؛ سعی کن فراموشش کنی”.
البته این توصیهها در مواردی کارساز اند، اما مساله این است که نباید همه چیز را به گذر زمان واگذار کرد، باید که روی خودمان کار کنیم و پی ببریم که از این درد چه تجربه هایی عاید کرده ایم.
وقتی متوجه می شویم شکلات تلخ یا قهوه عامل زخم و درد معده مان هستند، از آن ها پرهیز می کنیم تا سلامت گوارش مان حاصل شود. پس برای درمان دردهای عاطفی مان هم از برخی چیزها باید پرهیز کنیم، و در پی راه علاجی باشیم.
این باور نادرست خیلی وقت ها گریبان بسیاری از ما را گرفته است که آشفتگی روانی، نشانه ضعف است؛ قوی باش. و در همین راستا می کوشیم تا زخم درون مان را بی ضد عفونی، بی بانداژ و بی چسب به حال خود رها کنیم، تا خونریزی خود به خود بند آید، و به تدریج التیام یابد. اما باید یاد بگیریم که زخم های روح مان را به حال خود رها نکنیم. باید در پی مرهمی باشیم. و برای بهبودش بکوشیم.
برای خودتان ارزش قائل باشید، خودتان را از جان و دل دوست داشته باشید
وقت خود را به افرادی اختصاص دهید که لایق شما هستند و به شما احساس خوبی می دهند. برای جلب توجه، دوستی یا محبت به کسی التماس نکنید. اگر کسی واقعا شما را بخواهد بیش از آنکه دوست داشتن بر کلام اش جاری شود، در رفتار و کردارش خود را نشان می دهد.
هر وقت که موقعیتی از بی عدالتیِ عاطفی را تجربه کردید، خوب به یاد داشته باشید که :
با کسی که با شما تماس نمی گیرد یا به تماس های شما پاسخ نمی دهد، تماس نگیرید.
هرگز دنبال کسی که دلتنگ شما نمی شود، یا نیست، نروید.
برای کسی که دلتنگ شما نیست نامه ای ننویسید.
خود را در معرض مجازات بی تفاوتی قرار ندهید: پیام هایی که خوانده می شوند اما پاسخی دریافت نمی کنند، تماس هایی که برقرار می شوند اما پاسخ داده نمی شوند.
منتظر کسی نباشید که منتظر شما نیست؛ برای خودتان ارزش قائل باشید و از التماس برای محبت و به خصوص برای عشق دست بردارید.
کسانی را دوست بدارید که بی هیچ قضاوتی، شما را همان طور که هستید دوست دارند.
و مهمتر از همه اینکه؛ فراموش نکنید که قدر و ارزش لبخندتان را در آینه بدانید، خودتان را دوست داشته باشید و برای “آنچه هستید” ارزش قائل باشید نه برای آنچه که کسی به شما تحمیل می کند.
امتیازِ داشتن عزت نفس بالا را با دوست داشتن خود تجربه کنید
اگر خودتان را واقعا دوست بدارید، و به قابلیت ها و ارزش های خود واقف باشید، این واقعیت که کسی شما را نادیده می گیرد، سبب نمی شود که خود را از عشق و محبت دیگرانی که واقعا به شما اهمیت می دهند، دریغ بدارید.
اگر الویت اول زندگی کسی نیستید، اول بکوشید که الویت اول زندگی خودتان باشید. قدر خود را بدانید و از جادوی عزت نفس بالا بهرمند شوید.
بگذارید سرراست تر بگوییم، فرض کنید که دوستی دارید که اغلب برنامه های خود را در آخرین لحظه با شما لغو می کند یا هیچ تلاشی برای حفظ ارتباط اش با شما نمی کند و شما از این بابت درد می کشید.برای درمان این درد، ابتدا آن را جدی بگیرید. به جای اینکه احساس بی ارزش بودن یا بی لیاقتی بکنید، آنقدر خودتان را دوست داشته باشید که تشخیص دهید شایسته درمانی موثرهستید.
شانس آشنایی با کسانی که شما را می فهمند و دوست دارند، از دست ندهید
در این مرحله می توانید روی تقویت روابط با افرادی تمرکز کنید که برای حضور شما ارزش قائل هستند و باعث می شوند احساس مهم بودن در زندگی پیدا کنید و در دوستی با چنین کسی تجدید نظر میکنید.
با انجام این کار، بهزیستی خود را در اولویت قرار می دهید و از تاثیرات مثبت اش برخوردار میشوید.