خروج “بنیامیننتانیاهو” نخست وزیر سابق اسرائیل از قدرت (که حدودا ۱۲ سال در قدرت بود)، بسیاری از ناظران و تحلیلگران را با این سوال روبه رو کرده که آیا در مسائل مهم سیاست خارجی این رژیم نظیر مساله ایران نیز با رفتنِ نتانیاهو تغییر ایجاد می شود؟ شواهد و واقعیت های میدانی حاکی از این هستند که به دلایلِ گفتمانی و سیاسی، نباید انتظار وقوع هیچگونه تغییری را داشت.
“بنیامین نتانیاهو” رهبر حزب لیکود و نخست وزیر رژیم صهیونیستی، پس از 12 سال حضور در قدرت، در نهایت با ائتلاف هشت حزب عمدتا دستِ راستی اسرائیلی که برخی از آن ها از جمله متحدان سابق شخصِ نتانیاهو بودند، از قدرت برکنار شد و “نفتالی بنت”، جایگزین وی شد. بِنِت از جمله همکاران قدیمی نتانیاهو بود که سال ها قبل رئیس دفتر وی نیز بوده است.
نفتالی بنت رهبر “حزب یامینا”یِ اسرائیل است و در سال های اخیر حزب متبوعش با حمایت از ائتلاف با بنیانیننتانیاهو و حزب لیکود، عملا نقشی مهمی در تداوم حضور نتانیاهو در قدرت بازی کرده است. با این حال اکنونی نفتالی بنت به همراه “یائیر لاپید” رهبر حزب “یش عتید” و همچنین شمار دیگری از احزاب اسرائیلی توانسته اند نتانیاهو را کنار زده و دولتی را مستقر سازند که تحلیلگران بر این باورند خودِ این دولت نیز از استواری چندانی برخوردار نیست. دلیل اصلی این مساله نیز است که به ائتلاف طیفی از احزاب اسرائیلی تکیه دارد که اساسا هیچگونه نقطه مشترکی ندارند و ائتلاف فعلی آن ها نیز صرفا با هدفِ خلع نتانیاهو از قدرت اتفاق افتاده است. با این حال، نفتالی بنت به تازگی قدرت را در شرایطی به دست گرفته که بر اساس توافق وی با یائیر لاپید، او دو سال در کرسی نخست وزیری خواهد بود و لاپید در این دوران درمقام وزیر خارجه اسرائیل خدمت خواهد کرد. پس از گذشت دو سال نیز پُست های این دو نفر جابجا خواهد شد.
در این چهارچوب، ناظران و تحلیلگران در برهه کنونی با یک سوال اساسی رو به رو شده اند و آن این است که آیا دولت جدید اسرائیل که پس از 12 سال (دوران حضور نتانیاهو در قدرت) زمام امور را به دست می گیرد، قادر است در مسائل مهم سیاست داخلی و خارجی اسرائیل، ایجاد تغییر کند؟ در این رابطه به طور خاص در حوزه سیاستخارجی اسرائیل، به نوعِ رویکرد دولت جدید اسرائیل به ایران اشاره می شود و عده ای به طرح این سوال می پردازند که آیا در دوران جدید باید رویکردی منعطف تری را از جانب اسرائیل در قبال ایران انتظار داشت یا خیر، باز هم شاهد رویه های تندرویِ رژیم اسرائیل علیه ایران خواهیم بود؟
برای پاسخ به این سوال، با تکیه بر سه دلیل می توان گفت که بعید است سیاست خارجی رژیم صهیونیستی در قبال ایران، در دوران حضور نفتالی بنت به عنوان نخست وزیر اسرائیل، دچار تغییرات بنیادین شود و به نوعی باید انتظار تداوم یافتن رویه های تندرو و غیرقانونی رژیم اسرائیل علیه ایران را داشت.
1: مولفه “نتانیاهو” و نقش اساسی آن در شکل دهی به سیاست خارجی اسرائیل در قبال ایران
درست است که بنیامین نتانیاهو از قدرت خارج شده و دولتی جدید در اسرائیل، با افرادی جدید سرکار آمده اند. با این حال، بایستی به این نکته توجه داشت که بخش زیادی از افرادی که قرار است در دولت جدید اسرائیل کار کنند، پیشتر سابقه همکاری با بنیامین نتانیاهو را داشته و حتی تحت تاثیر سیاست ها و رفتارهای وی قرار داشتهاند. در این رابطه می توان به افرادی نظیر خودِ نفتالی بنت(وی سال های دستیار و همکار نتانیاهو بوده)، “گیدئون سار” و یا “آویگدور لیبرمن” اشاره کرد.
این افراد تا حد زیادی سیاست و نوع کنش ورزی در قالب یک دولتمرد را از نتانیاهو فراگرفته اند و در واقع درمنظومه فکری و گفتمانی او قرار دارند. از سویی، حضور 12 ساله نتانیاهو در قدرت موجب شده تا وی بتواند تاثیرگذاری و نفوذ قبل توجهی در عرصه معادلات سیاسی اسرائیل به دست آورد و حتی تا حدی خود را به مثابه یک مدل و الگو در نوع کنش ورزی های سیاسی اسرائیل معرفی کند. از این منظر، سیاستمداران جدید اسرائیلی تا حد زیادی زیر سایه نتانیاهو و حضور 12 ساله وی در قدرت خواهند بود. امری که عملا امکان هرگونه کنشورزیهای شدیدا متفاوت با نتانیاهو را از آن ها می گیرد.
از طرفی، شخص نتانیاهو به عنوان رهبر بزرگترین حزب اسرائیلی(حزب لیکود)، با خروجش از قدرت همچنان میتواند به عنوان یک نیروی کارآمدِ اپوزیسون فعالیت کند و دولت جدید اسرائیل و رویه های آن در موراد نظیر نوع مواجهه با ایران را تحت فشار(و تحت تاثیر) قرار دهد.
توجه به تمامی این مولفه ها موجب می شود تا این مساله روشن گردد که در دوره نخست وزیر نفتالی بنت، نباید انتظار تغییر چندانی در نوع رویکردهای کلی اسرائیل در مسائل مهم، مخصوصا سیاست خارجی این رژیم در قبال ایران را داشته باشیم.
2: نفتالی بنت و نیاز به بحران سازی علیه جمهوری اسلامی ایران
یکی دیگر از دلایلی که موجب می شود دولت نفتالی بنت نیز همچون دولت نتانیاهو به بحران سازی علیه ایران ادامه دهد و تغییر چندانی را در سیاست خارجی خود در قبال تهران ایجاد نکند، نیاز تل آویو به “بحران سازی” علیه ایران است. در واقع، رژیم اسرائیل به دلایل سیاسی نیاز دارد تا از ایران تصویری منفی در عرصه بین المللی ترویج کند و از این طریق، دستورکارهای خود در مورادی نظیر عدم احیای توافق برجام، تداوم یافتن فشارهای اقتصادی علیه ایران، عادی سازی روابط خود با کشورهای عرب و اسلامی، و همچنین جلب حمایت های مالی و تسلیحاتی گسترده از آمریکا را به پیش برد.
از این رو، دولت بِنِت نیز همچون نتانیاهو، بحران سازی علیه ایران و پیشبرد دستورکار “ایران هراسی” را به مثابه یکی از محورهای اساسی رویه های خود علیه این کشور تعریف خواهد کرد و در کنار آن سعی می کند تا برای رژیم اسرائیل، فضای تنفس ایجادکرده و منافع آن را تامین نماید.
3: دولت جدید اسرائیل و نزاع گفتمانی با جمهوری اسلامی ایران
در سطح کلی، جمهوری اسلامی ایران در منظومه گفتمانی رژیم اسرائیل به مثابه یک دشمن تعریف شده و دلیل اصلی این مساله نیز گفتمانِ خاص انقلاب اسلامی است که در آن حمایت از مظلومان جهان(نظیر ملت فلسطین) و عدم سازشکاری با غاصبان و اشغالگران(نظیر رژیم صهیونیستی) یکی از اصول اساسی و اولیه است. بدون تردید اگر جمهوری اسلامی ایران نیز شبیه به برخی دولت های مرتجع منطقه با اسرائیل دست به سازشکاری می زد، تل آویو رویکرد متفاوتی را در برابر آن از خود نشان می داد.
در این چهارچوب، سپهر گفتمانی سیاست در اسرائیل، ضمن درکِ ایران به عنوان تهدیدی علیه خود، تمامی رویهها و سیاست هایش را در برابر تهران بر اساس خصومت و خرابکاری تعریف کرده و دراین زمینه اساسا تغییر دولت ها، تغییری در نوع رویکردِ منفی و غیرقانونی رژیم صهیونیستی علیه کشورمان ایجاد نخواهد کرد. درست بر همین اساس است که از همان نخستین ساعات روی کار آمدن دولت جدید اسرائیل شاهد بودیم که هم نفتالیبنت و هم یائیر لاپید به عنوان دوچهره برجسته دولت جدید اسرائیل، ایران را تهدید کرده و بر تداوم رویکرد ها و رویههای غیرقانونی و نادرست رژیم صهیونیستی علیه کشورمان تاکید کردند.