«بخش زیادی از تنش ها در منطقه خاورمیانه، ارتباطِ زیادی با ایران و یا دیگر رقبای این کشور ندارد. بسیاری از درگیری ها و جنگ هایی که از سال ۲۰۱۴ به بعد در منطقه خاورمیانه اوج گرفته اند، در حقیقت، نبردهای نیابتی میان متحدان واشنگتن (نظیر درگیری قطر و امارات در لیبی و یا ترکیه-کردها در سوریه و عراق) بوده اند. در برخی از این درگیری ها نیز، آمریکاییها خود به طور مستقیم وارد میدان شده اند.»
“متئو پِتی” نویسنده و تحلیلگر مسائل خاورمیانه در “اندیشکده کوئینسی” در گزارشی، با تکیه بر داده هایِ یک اثر پژوهشی که در اندیشکده مذکور انجام شده، سعی کرده به این پرسش پاسخ دهد که چه گروه یا کشوری را می توان به عنوان مسوول اصلی تنش ها و درگیری های منطقه خاورمیانه دانست؟
متئو پِتی در گزارش خود می نویسد:
«آمریکایی ها علاقه زیادی دارند تا مخصوصا در مورد مسائل مرتبط با منطقه خاورمیانه، تقسیمبندی از بازیگران و کشورهای خوب و بد را در ذهن داشته باشند و مطرح کنند. در دهه 1980، از نگاهِ آمریکا، “معمر قذافی” رهبر لیبی، “سگِ دیوانه خاورمیانه” بود. دو دهه بعد، سرنگونی “صدام حسین” در عراق، ضربه ای سهمگین به آنچه آمریکا آن را “محور شرارت” می خواند، وارد کرد. در همان دوران، آمریکا تاکید داشت که نظام سیاسی سوریه نیز یک “دولت یاغی” را نمایندگی می کند که اقدام به اعزام “آدم کش ها” به دیگر کشورهای جهان می کند. در تمامی این دوران نیز، آمریکایی ها مدام تاکید داشته اند که ایران در پسِ هر اتفاق ناگوار و بی ثبات کننده ای در منطقه خاورمیانه است.
با این حال باید پذیرفت که واقعیت، ماهیتی پیچیده تر دارد. این گزاره تا حدی ریشه در یافتههای کار پژوهشی دارد که اخیرا توسط من(نویسنده گزارشِ کنونی: متئو پِتی) و “تریتا پارسی” از اندیشکده کوئینسی انجام شده است. این گزارش با عنوانِ “هیچ دستِ پاکی وجود ندارد: مداخلات قدرت های خاورمیانه(2020-2010)”، به یک دهه منازعات و درگیری های اخیر در منطقه خاورمیانه می نگرد و به هیچ وجه تایید نمی کند که ایران در خط مقدم ایجاد بی ثباتی در منطقه خاورمیانه بوده است. پژوهش انجام شده نشان می دهد که شماری از قدرت های منطقه ای، تلاش کرده اند تا از بی ثباتی های پس از وقوع “بهار عربی” استفاده کنند و منافع خود را تامین نمایند. در این چهارچوب، متحدان و دشمنان آمریکا، همگی درگیر نوعی نبرد نیابتیِ خونین شده اند.
گزارش مذکور همچنین مویدِ نقش ناخوشایند و مخرب آمریکا در عرصه معادلات میدانی منطقه خاورمیانه است. در این راستا، پنج کشور از شش کشوری در خاورمیانه که در مداخلات خونین منطقه ای درگیر بودهاند(عربستان سعودی، امارات، ترکیه، قطر و اسرائیل)، توسط آمریکا، تسلیح و تامین مالی می شوند(به طور دقیق تر باید گفت که یک سوم از کل صادرات تسلیحاتی آمریکا در فاصله سال های 2010 تا 2020، به کشورهای مذکور انجام شده است). اگرچه رهبران آمریکا همیشه و به طور کامل، از رفتارها و رویه های دولت های مذکور، رضایت و خشنودی نداشته و ندارند، با این حال، آن ها را همچنان با میلیاردها دلار کمک تسلیحاتی و نظامی، تقویت می کنند.
بر اساس پژوهشی که ما انجام داده ایم، کشورهای ایران، ترکیه، و امارات متحده عربی(با اهداف گوناگون)، مداخلاتی را در عرصه معادلات میدانی خارومیانه، مخصوصا در سال های اخیر داشته اند. این دسته از کشورها جهت پیشبرد دستورکار خود، از راهبردهای نظامیِ خاصی نظیر استفاده از پهپادهای نظامی نیز بهره برده اند. با این حال، نمی توان هیچ کدام از این کشورها را به دلیل بی ثباتی های سال های اخیر منطقه خاورمیانه، سرزنش کرد. اینطور به نظر می رسد که ناآرامی در منطقه، موجبِ ایجاد مداخله شده و در این زمینه، مولفه دیگری را نمی توان مورد اشاره قرار داد. منازعات و جنگ هایی نظیر جنگ سوریه، لیبی، عراق و یمن، بر اساس برخی محرک های داخلی و همچنین مداخلات نظامی آمریکا، دچار انفجار و بحران شدند. همه این ها قبل از زمانی اتفاق افتادند که قدرت های منطقه ای بخواهند در امور منطقه خاورمیانه، مداخله داشته باشند. در این چهارچوب، به محض اینکه یک قدرت منطقه ای درگیر منازعات منطقه ای شد، دیگران نیز حس کرده اند که به نحو فعالی باید وارد درگیری های منطقه ای شوند.
یک پدید رایج به نام “معمای امنیتی/Security Dilemma” در روابط بین الملل وجود دارد. در برخی شرایط و وضعیت ها، دولت ها این حس را پیدا می کنند که تنها راه جهت تامین امنیتشان، تضعیف امنیت دیگران(رقبایشان) است. داده ها و اطلاعات نشان می دهند که این مساله دقیقا همان چیزی است که در طی یک دهه اخیر، در منطقه خاورمیانه شاهد آن بوده ایم.
پژوهش انجام شده همچنین پیامدها و تاثیراتی را بر مذاکرات هسته ای جاری با ایران دارد. برخی مخالفان تندرو ایران در آمریکا اینگونه استدلال کرده و می کنند که تحریم های اقتصادی آمریکا علیه ایران، تا حد زیادی نفوذ منطقه ای این کشور را تضعیف کرده اند و اگر توافق هسته ای جدیدی با تهران منعقد شود و این کشور به منابع مالی خود دسترسی پیدا کند، این مساله موجب خواهد شد تا نفوذ منطقه ای ایران به نحو قابل توجهی افزایش پیدا کند. با این حال، شواهد و قرائنِ عینی به هیچ عنوان از این استدلال پشتیبانی نمی کنند. ایران چه در دوره ای که تحریم ها علیه این کشور لغو شدند و چه در دوره ای که تحریم ها بار دیگر علیه آن برقرار شدند، حضور منطقه ای موثری داشته و تفاوت معناداری میان این دو دوره، قابل مشاهده نیست.
در نقطه مقابل، کشورهایی نظیر عربستان سعودی، ترکیه و امارات، پس از امضای توافق “برجام” در سال 2015، بر شدت و گسترده مداخلات منطقه ای خود به نحو قابل توجهی افزوده اند. تا حدی، این دولت ها از این هراس داشته اند که تعامل و دیپلماسی میان ایران و آمریکا می تواند حامل پیامدهای منفی برای آن ها باشد. آن ها به این مساله توجه داشتند که اگر قرار است آمریکا با ایران تشن زدایی داشته باشد، عملا این دسته از کشورها در برابر ایران و قدرت منطقه ای آن تنها خواهند بود و برای مواجهه با این شرایط، باید بر شدت تحرکات منطقه ای خود بیفزایند.
با این همه، بخش زیادی از تنش ها در منطقه خاورمیانه، هنوز هم ارتباطی زیادی با ایران و یا دیگر رقبای این کشور ندارد. بسیاری از درگیری ها و جنگ هایی که از سال 2014 به بعد در منطقه خاورمیانه اوج گرفته اند، در حقیقت نبردهای نیابتی میان متحدان واشنگتن(نظیر درگیری قطر و امارات در لیبی و یا ترکیه-کردها در سوریه و عراق) بوده اند. در برخی از این درگیری ها نیز آمریکایی ها خود به طور مستقیم وارد میدان شده اند.
با توجه به اینکه آمریکایی ها نقش قابل توجهی در تسلیح و تقویت قدرت های مداخله گر در منطقه خاورمیانه بازی کرده اند، می توان گفت که این کشور از ابزارهای کافی جهت خاموش کردن شعله های آتش و درگیری در منطقه خاورمیانه نیز برخوردار است. شاید آمریکا نتواند به نحو کامل، بر درگیری های جاریِ شرکا و متحدان خود نظیر قطر و عربستان سعودی اثرگذاری داشته باشد، با این حال، واشنگتن میتواند با ابزارهایی که در مورد این کشورها در دست خود دارد، تا حد زیادی روابط آن ها را به سمت ثبات و تنش زدایی سوق دهد.
در نهایت باید گفت که در منطقه خاورمیانه، نمی توان از یک کشور یا گروه به عنوان بازیگری مشکل ساز یاد کرد. باید اذعان کرد که محیط امنیتیِ منطقه خاورمیانه کلا مشکل ساز است. در این چهارچوب، آمریکا قادر نیست که کلیه مشکلات این منطقه را نیز به تنهایی حل کند. با این حال، واشنگتن می تواند کشورها را تشویق کند تا با یکدیگر تعامل و گفتگو کنند و از ایجاد خلاهای قدرت که می توانند زمینه هایی را برای رقابت های خونین فراهم کنند، جلوگیری کند. در علم پزشکی، دقیقا مشابه این رویکرد را شاهدیم که میگوید: “پیشگیری بهتر از درمان است”».
*نویسنده: متئو پِتی، وی نویسنده و تحلیلگر مسائل خاورمیانه در “اندیشکده کوئینسی” است.