«گیلان گیلان گل سبزه زاره گیلان / سرخه گل سپیده گل مرز کناره گیلان / روخونه کول بنفشه گل همه گونه شاد و خندان/ همیشه بهاره گیلان می دیله قراره گیلان…» ؛ شاید اگر زنده یاد «فریدون پوررضا» خواننده و موسیقیدان نامدار گیلک ( ۱۳۱۱– ۱۳۹۱) این روزها در قید حیات بود ترانه دیگری را برای « گیلان » و گیلانیان میخواند. ترانهای که شاید شرحی باشد برای سینه مالامال از درد مردمان به ظاهر همیشه خوش و آراسته استان گیلان…
وقتی از عزای عزیزی در اثر کرونا حرف میزنیم از مرگ انسانی میگوییم که از نگاه مسئولان در عدد خلاصه میشود: « متاسفانه در شبانه روز گذشته…. پنجاه، یکصد، دویست، سیصد ،چهارصد ، پانصد ،ششصد ،هفتصد و نه و…. از هموطنان ما در اثر کرونا جان خود را …… » و از کودکان و جوانان خانوادههایی میگوییم که شیرازهای برای پیوندشان به یکدیگر باقی نمانده است.
وقتی از بیآبی و خشکسالی مینویسیم از جرقههای آتشی حرف میزنیم که شعلههایش از البرز تا زاگرس و هورالعظیم و خوزستان و چهارمحال و بختیاری و اصفهان و یزد و کهگیلویه بویر احمد زبانه میکشد و صدای فریادش تا دور دستها شنیده میشود؛ گفتن از مهاجرت ،بیکاری و بی پولی ، طلاق و اعتیاد ،کودک کار و خشونت خانگی و … هم مثنوی هفتاد من کاغذ است.
به قول عزیزی بیش از سی سال کارشناسان مختلف در حال دادن نظرات تخصصی خود در حوزههای مختلف هستند.حتی بسیاری از این نخبگان به دلیل بیتوجهی دولتها، کار و فعالیتهای اندک خود را به دلیل نداشتن ابزارهای اجرایی و سرمایه لازم به سازمانهای مردم محور و رسانهها منتقل کردهاند. اما عاقبت چه شد؟ مشکل آن نیست که حرفی برای بهتر شدن مشکلات کشور زده نشده یا حرفی برای گفتن نیست ؛ برعکس هر حرفی دهها و صدها بار از زبان کارشناسان مختلف در حوزههای گوناگون از مسئول تا استاد دانشگاه از جامعهشناس تا روانشناس از پزشک و معلم و شهرساز و دوستدار محیطزیست و ایراندوست و…. در رسانههای مکتوب و تصویری و الکترونیکی و شنیداری گفته شدهاست.مشکل در گذشته و امروز یک چیز است و آن نبود گوش شنوا است. این ناتوانی به شنوایی وقتی، نه حاصل از عیب و ایراد گوش، که نتیجهتمایل به سوءاستفاده و بهرهبرداری بیشتر از موقعیتهای بادآورده باشد، درمانی ندارد.
چرا گیلان؟
در روزهای گذشته مجلس شورای اسلامی کار انجام تأیید صلاحیت وزرای کابینه دولت سیزدهم را به پایان رساند. همه وزرای دولت رئیسی بجز یک نفر (وزارت آموزش و پرورش) رأی اعتماد گرفت. وزرایی که هر کدام یکصدا به نحوی اجرای عدالت، ساماندهی اقتصادی ، اخلاق مداری ، مبارزه با فساد، اشرافیگری و ناکارآمدی را با مشارکت همه جانبه مردم سرلوحه کاری خود قرار دادهاند. همزمان با تشکیل کابینه کار و کرامت،صدای پای تازهمدیران آماده خدمت در استانداریها، شهرداریها و ادارات کل استانهای سراسر کشور هم شنیده میشود. قطعا گیلان نیز از این امر مستثنا نبوده و دامنه تغییرات به آنجا هم رسیده یا بزودی خواهد رسید.
اما از آنجا که در بسیاری مواقع و به تجربه نشان داده شده مسئولان این استان هیچگاه پاسخگوی مشکلات مردم منطقه و رسانهها نبودهاند و در بیشتر مواقع وعدههای واهی برای حل مشکلات دادهاند، از این رو در ابتدای کار دولت جدید،تنها چند نمونه از مشکلات گفته شده این استان را که از قضا بارها در رسانه ایلنا منتشر شده دوباره یادآوری میشود شاید که این بار گوشی خریدار صدای رنج و درد مردم گیلان باشد. گیلکی که همیشه میکوشد با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارد، اما این فقط ظاهر قضیه است و مصداق ترانه معروف: سرخ صورتم از سیلی اما زرد تنم/ یوسف همدست حق و پاره پاره پیرهنم…
گیلان باغ چایی داره /گیل دریا ماهی داره / برنج مرواری داره
همه کسانی که به گیلان سفر کردهاند بهخوبی با بارانهای ریز و درشتآن، رودخانههای خروشان،جنگلهای سرسبز، باغ چای و خوشههای مروارید گونه برنج آن خاطرهها دارند.گیلان با متوسط بارش سالیانه افزون بر یکهزار میلیمتر پرباران ترین استان کشور است؛ اما بیشتر این بارشها زمانی اتفاق می افتد که صرفهای برای کشاورزان به ویژه برای کشت برنج و شالیکاران ندارد. امسال هم به مانند سالهای گذشته چندین میلیارد متر مکعب از این بارشها به دریا ریخت و به عبارت سادهتر هدر رفت که میتوانست اندوخته ارزشمندی برای این فصول باشد .
خشکسالی از اواخر فروردین ماه 1400 در گیلان با شالیزارهای خشک جلوه گر شد، خزانه های برنج برای نشاء آماده اما شالیزارهای خشک اجازه نشاء را به کشاورزان نمیداد. مسئولان تأمین آب گیلان برای جلوگیری از آسیب بیشتر به کشاورزان و حرکت آنان براساس تقویم زراعی آب را رهاسازی کردند و رئیس سازمان جهاد کشاورزی گیلان هم از برخورداری شالیزارهای استان از آب کافی در فصل نشاء خبر داد اما به گفته بسیاری از کشاورزان این کار فایده ای نداشت.فصل درو رسید در حالیکه بیشتر شالیکاران رضایتی از محصول خود ندارند.
علاوه بر شالیزارها، خشکسالی بر تأمین آب شرب در استان بویژه روستاها نیز تاثیر گذار است به طوری که مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب گیلان پیش بینی کرد که در تابستان امسال ۳۱۳ روستا با تنش آبی روبرو باشند.
بسیاری از شهروندان گیلانی در تماس با ایلنا از قطعیهای مکرر آب و برق گله مندند.خشکسالی در ایران اگر چه موضوع تازهای نیست اما در سال های اخیرکم کم در حال تبدیل شدن به بحران است.برای نمونه ضعف در مدیریت توزیع آب و عدم توجه کافی در تخصیص سهم آب روستاها از جمله روستای داماش در عمارلو از توابع رودبار در استان گیلان باعث شد تا این منطقه گردشگری تابستان امسال برای نخستین بار ، هفته بدون آب را پشت سر بگذارد.
عده ای در اعتراض به این مشکل بارها و بارها با ایلنا تماس گرفته و مشکل خود را مطرح کردند. روستانشینان حتی تهدید کردند اگر مشکل بی آبی روستا حل نشود راههای دیگری را برای نشان دادن اعتراض خود انتخاب میکنند. حرفهای مردم و مسئولان شنیده، نوشته و در ایلنا منتشر شد اما هیچ اتفاقی نیفتاد. مردم راه دیگری را انتخاب کردند جلوی در کارخانه داماش تجمع کردند باز هم آب از آب تکان نخورد و قطعیهای مکرر آب و پایین بودن بیش از حد فشار آب همچنان پس از ماهها ادامه دارد.
مشکل کم آبی آن هم در منطقه پربارش گیلان تنها در داماش خلاصه نمیشود بسیاری از شهروندان سنگر، فومنات ، لاهیجان ،بندر انزلی ،صومعه سرا و…هم نسبت به بی تفاوتی مسئولان در برخورد با حل این مشکل و کیفیت بدآب شرب محل سکونتشان گله مندند. یکی از شهروندان پیشتر در گفت وگو با ایلنا گفته بود خجالت آور است که در پرآبترین استان کشور ، هر روز اهالی روستا با مشکل کم آبی مواجه باشند.
دهستان هندخاله و روستاهای نوخاله اکبری و نوخاله جعفری از توابع شهرستان صومعهسرا با داشتن جمعیتی تقریبا 7هزار نفر از اواخر تابستان گذشته با مشکل کم آبی و نوسان برق روبروست که البته به گفته اهالی این روستاها کیفیت بسیار بد آب شرب را نیز باید به آن اضافه کرد هر چند مسئولان اداره برق و آب منطقه چندین بار قول دادند که تا تمام نشدن مهر ماه 1399 مشکلات آبی این مناطق رفع شود. اما براساس گزارش ایلنا هنوز پس از گذشت یکسال مشکل همچنان پابرجاست.
کوه و کامان دشت و دامانآ لاله زاره گیلان
« سرور» 13 نوه و نتیجه دارد.کمرش غوز کرده و دولا دولا راه میرود: «خانهام نزدیک رودخانه است. شبها از دست پشهها خواب و آرام ندارم. پشهبند هم فاید ندارد. قدیمها اینقدر پشه و مگس نبود البته مردم هم تقصیر دارند آشغالهایشان را هر کجا که شد دور می ریزند ماشین آشغالی هم که یک روز در میان میآید. » این بخشی از حرف های سرور از اهالی صومعه سرا ست که سال گذشته با او مصاحبه شد. چند روز پیش برای پیگیری حل مشکل زباله محلهاش دوباره با او تماس گرفته شد. خانه نبود .نوه اش گوشی تلفن را برداشت. هیچ چیز تغییر نکره بود آش همان آش و کاسه همان کاسه. نوهاش گفت صومعه سرا که از شهر رشت حدود 20 کیلومتری فاصله دارد. بروید کنار پل زرجوب و کنار پل طالشان را ببینید حجم زباله و آلودگیهای زیست محیطی در کنار این دو رودخانه آنقدر زیاد است که بوی تعفن آن در فصول گرم سال زندگی را برای شهروندان سخت تر کرده است.
سایت زباله سراوان هم مانند دیگر پروژههای گیلان سال هاست که قرار است افتتاح و راه اندازی شود. دولت گذشته و گذشته تر بارها در سفرهایشان اعتباراتی برای آن اختصاص دادند اما هربار این اعتبارات به گفته مسئولان یا تخصیص نیافت یا کفاف هزینه های سنگین راه اندازی این سایت را نمی دهد. با توجه به انباشت زبالههای رشت و سایر شهرهای گیلان در منطقه سراوان که این روزها کوههایی از زباله را ساخته است، راهاندازی نیروگاه زباله سوز، به مشکل دائمی استان تبدیل شده و این روزها چشمانداز کمتری از جنگلها و کوهستان های استان پر از دشت و دمن وگل های رنگارنگ است.
روخونه کول بنفشه گول همه گونه شاد و خندان
از قدیم مردمان گیلان به سرخ و سفید بودن معروفند. این شادابی پوست بخشی بخاطر نژاد گیلک ،بخشی از آن بخاطر نوع آب و هوای منطقه و بخشی بخاطر روحیات ذاتی گیلانیها است که دلایل گوناگون دارد. اما این روزها رنگ رخسار بیشتر مردمان این خطه به مانند سایر هموطنانشان ، رنجور از کرونا است. کرونا که آمد اول یقه قم و گیلان را گرفت. اواخر سال 98 و ابتدای سال 99 گیلانی ها عزیزان زیادی را از دست دادند. هنوز هم کوچه پسکوچههای شهرها سیاهپوش داغ عزیزان از دست رفتهشان است. مسافرتها و تعلل و تأخیر در واکسیناسیون مردم و عدم رعایت کامل ودرست پروتکل ها نیز قوز بالای قوز شد.
در همان سال و با وخیمتر شدن وضعیت در منطقه، اعضای مجمع نمایندگان این استان در مجلس در نامهای به رئیس مجلس و وزیر بهداشت وقت ،اوضاع را « اضطراری»خوانده و « خواستار تشدید کمکهای ستاد ملی مقابله با کرونا به استان شدند.» هنوز هم اوضاع کرونای کشور وخیم است نه در گیلان که در همه جا؛ اما آنچه در این استان به گفته شهروندان آن نمود بیشتری دارد نبود ساز و کار درست برای جلوگیری از ورد مسافر به استانهای گیلان و مازندران است. اگر چه این موضوع بارها سرخط اخبار ایلنا بوده اما هنوز مسئولان این دو استان نتوانستند و شاید هم نمیخواهند راهکاری برای آن بیابند. هر بار نیز مسئولی ، مسئول دیگر را متهم به کارشکنی میکند. به غیر از این مسئله درباره ساخت و تجهیز مراکز درمانی در سایر شهرهای استان بجز رشت هم بارها گفته شد که البته آن هم به جایی نرسید. در عوض آنچه بیشتر شد تعداد آمار مرگ و میر کرونا در کشور است. چون کرونا بیماری گرانی است. شاید چون ما مردم فقیری شدهایم. شاید چون بخش عمدهای از مردم توان تهیه دارو، سیتیاسکن و آزمایش و درمان ندارند. شاید چون گوش شنوایی نیست.
تام بزن تام، گپ نزن گپ ، گوش بدن گوش …
بسیاری از مناطق گیلان دارای جاذبههای گردشگردی طبیعی و تفریحی است که میتواند محل درآمد بسیار خوبی برای شهروندان منطقه و استان باشد اما عدم حمایت کافی اداره کل گردشگری استان و مسئولان مربوط از جاذبههای گردشگری استان باعث شده تا نه تنها از این ظرفیتهای اقتصادی مناطق به خوبی استفاده نشود که اغلب ساکنان آنها به شغلهای دیگری از جمله اجاره دادن خانه هایشان به مسافران روی آورند. چیزی که پیش از این در استان گیلان سابقه نداشته است.
یکی از شهروندان بندر کیاشهر در 17 کیلومتری شهرستان آستانهاشرفیه در گفت و گو با ایلنا با انتقاد از وضعیت بد اقتصادی در سال های اخیر گفت : «تا چند سال پیش بسیاری از هم ولایتیهای ما اگر کسی خانهاش را به مسافران اجاره میداد ، عیب میدانستند اما امسال خیلی از ما مجبور شدیم این کار را برای گذران زندگی مان انجام دهیم . متاسفانه سهم ما گیلانیها از منطقه آزاد انزلی فقط ترافیک در تمام فصول سال و بیکاری است. پول و سود منطقه به جیب افراد دیگر میرود. »از این مصاحبه دوسالی گذشته است اما اگر ادعا شود در این سالها وضعیت اقتصادی شهروندان بهتر نشده و ترافیک شهرها، آمار فقر و بیکاری وخشونت های خانگی کاهش نیافته است ،پر بیراه نیست. استان گیلان به لحاظ زیر ساخت آب، برق و زباله و بسیاری از رفاه شهروندی همچنان دچار بحران است. دلیل این ادعا چشم هایی است که می بیند. به قول گابرگارسیا مارکز نویسنده کلمبیایی زندگی آنچه زیستهایم نیست، بلکه همان چیزی است که در خاطرمان مانده و آنگونه است که به یادش میآوریم تا روایتش کنیم. وقت آن رسیده تا مسئولان به قول زنده یاد پوررضا در همین ترانه گیلان «تام » بزنند (سکوت کنند ) گپ نزنند و به صدای مردم گوش کنند.
البته که استاد منظورش از سکوت کردن و حرف نزدن و به تمامی گوش بودن در این ترانه، لذت بردن از زیبایی هایی گیلان است و بس. گیلانی که این روزها غمگین است.