چند روز پیش مقالهای میخواندم از استاد علیاکبر صبوری با عنوان «چند ضرورت مهم برای پژوهش علم در ایران» [۱]. ایشان در آن مقاله به روند توسعه علمی در کشور اشاره کردهاند و لُب سخنش این است که سیاست افزایش تعداد مقالات را در دو دهه ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ پیش گرفتیم و در دهه ۱۳۹۰ به سراغ بهبود کیفیت مقالات رفتیم. یعنی حدود ۲۰ سال به سؤال «چند مقاله چاپ کنیم» و ۱۰ سال به سؤال «چه مقالهای چاپ کنیم» پرداختیم. نتیجه هم کاملاً رضایتبخش بودهاست. ایران در سال ۱۳۸۰ حدود ۲۰۰۰ سند علمی تولید میکرد، اما در سال ۱۳۹۸ بالغ بر ۵۰۰۰۰ سند علمی داشتهاست. دقت کنید: از دو هزار به پنجاه هزار رسیدهایم! میزان رشد واقعاً چشمگیر است. از طرفی، به لحاظ تعداد مقالات پراستناد، رتبه ایران شانزدهم است و از کشورهایی همچون بلژیک یا دانمارک یا روسیه بالاتر است. یعنی اگر به اعداد و ارقام توجه کنیم و مقالات پراستناد را معیاری از کیفیت مقالات بگیریم، توسعه علمی بهخوبی اجرا شدهاست.
با این حال، من به حرفهای استاد اعتراض دارم. البته نمیخواهم درباره این آمار و اعداد بگویم. حتی نمیخواهم درباره توسعه علمی و سیاست توسعه علمی سخن بگویم. من میخواهم به نگاهی اعتراض کنم که «چقدر» و «چند» را میبیند، اما «چه» و «چگونه» را نمیبیند. بگذارید اعتراضم را روشنتر کنم.
استاد سیاست تشویق پژوهشگران به مقالهنویسی را سیاستی کاملاً درست تلقی میکنند و معتقدند بهواسطه این سیاست، جایگاه ایران در WOS (وبگاه علم) بالا رفت. اما ایشان نگفتهاند به خاطر این سیاست چند جوان تشکیل خانواده را به تعویق انداختند تا بتوانند در نظام مقالهنویسی جا بگیرند؛ نگفتهاند چند جوان دچار یأس فلسفی شدهاند و نمیدانند دانشجو هستند یا حمّال، چرا که زحمات مقالهنویسی را آنها میکشند و پولش را استاد میگیرد؛ نگفتهاند چند جوان زیر شدیدترین فشارهای روحی ناشی از مقالهنویسی قرار دارند؛ نگفتهاند چرا انگیزه شهروندان برای زندگی و کسب علم مبتذل شدهاست؛ نگفتهاند چرا این همه جوان تحصیلکرده که روزگاری مقاله مینوشتند، هماکنون بیکارند؛ نگفتهاند چرا واژه «مقالهسازی» اینقدر رایجتر از واژه «مقالهنویسی» شدهاست؛ نگفتهاند چرا این همه دکان مقالهنویسی و پایاننامهنویسی در همه جای کشور داریم؛ نگفتهاند چرا برخی مشتریان این دکانها استادان دانشگاهها هستند؛ نگفتهاند چرا عبارت «مقاله بنویس و اسم من هم کنار اسم خودت بگذار» بین برخی استادها رایج شدهاست؛ نگفتهاند چرا ایران در صدر بیاخلاقترین مقالهنویسان جهان است؛ آیا یادشان رفته که چند بار پژوهشگران ایرانی به سرقت ادبی و کپیبرداری متهم شدند؟ آیا نمیبینند که علیرغم نگارش این همه مقاله، کالای صنعتی ما همچنان خریدار ندارد، چون کیفیت ندارد؟ آیا توجه ندارند که فرهنگ تولید به فرهنگ علمی وابسته است؟ آیا نمیدانند مردم کتاب دانشگاهیان را بهسختی میخوانند، اما رفتار دانشگاهیان را در کسری از ثانیه الگوبرداری میکنند؟
البته شاید جناب استاد یا دیگران بگویند این اشکالات طبیعی است و هر چیزی آفتی دارد و اصل سیاست را لکهدار نمیکند؛ راه توسعه علمی از مقالهنویسی میگذرد و باید مقاله نوشت. اما من میپرسم: آیا نمیتوان طوری برنامه ریخت که آفت کمتر شود؟ میدانید چند نفر از دانشجویان و دانشآموختگان احساس میکنند که در تمام طول تحصیلشان بازیچهٔ بازی بیهدفی بودهاند؟ آیا بازی با سرنوشت انسانها مسأله کوچکی است؟ شاید تعدادشان در مقایسه با آمار مقالهها کم باشد، اما هستند و به اندازه خودشان زیادند. و میدانید چرا آفت اینقدر زیاد است؟ چون تنها به کمیت توجه شد و کیفیت مغفول ماند. برنامهریزان ما کیفیت را جدای از کمیت دانستند. به این جمله استاد صبوری دقت کنید:
«اواخر دهه هشتاد با کسب یک درصد مشارکت ایران در تولید مستندات علمی جهان، مسیر جدیدی در راه اعتلای کشور گشوده شد که به موجب آن در دهه نود، کیفیتگرایی در تولید مستندات علمی، جایگزین کمیتگرایی شد.»
شاید برنامهریزان علمی کشور پیش خودشان چیزی شبیه به این گفتهاند: «فعلاً چندتا مقاله بدهیم تا مقالهنویسی دستمان بیاید و بعداً سعی میکنیم مقالهٔ خوب بدهیم!» اما حالا هزاران مغازه مقالهنویسی داریم که وزارت علوم قصد دارد آنها را پلمپ کند. بهنظرتان این مغازهها برچیده میشوند؟ وقتی خود استادان مشتری این مغازهها هستند، چطوری آنها را جمع میکنند؟ وقتی کیفیت جدا از کمیت تصور میشود و گمان میکنیم میتوانیم پرسش را در دو ساحت جداگانه «چندتا» و «چگونه» پاسخ دهیم، نتیجهاش همین میشود که آفتها جلوی رشد محصول را میگیرند.
امیدوارم سایر مسائل اینگونه حل نشوند. امیدوارم دولت جدید که میخواهد سالانه یک میلیون خانه بسازد تا مشکل مسکن حل شود، کیفیت حل مسأله را فدای کمیت آن نکند. امیدوارم در سدسازیهای آینده به محیطزیست هم توجه شود و مسؤولان تصور نکنند تولید و مصرف برق تنها عددند! همان طور که همهمان میدانیم تعداد کشتهها و مبتلایان کرونا تنها عدد نیست و زجر انسانهاست، در بقیه مسائل هم کمیت را از کیفیت جدا نکنیم.
شاید پیش خودتان بگویید ما در همهٔ مسائل کیفیت و کمیت را از یکدیگر جدا میکنیم. مثلاً وقتی توپی از جایی میافتد، ابتدا میگوییم جاذبهای هست و توپ را به پایین میکشد، سپس سرعتش را اندازه میگیریم و الیآخر. اما اشتباه نکنید. در همین مثال، اگر شما لحظهای به کیفیت حرکت توپ توجه نکنید، میان خرواری از عدد و معادله گیج میشوید. شما هرگز نمیتوانید چنین مسألهای را بدون توجه به کیفیت آن حل کنید. تمام معادلات معنا دارند و آن معنا همان کیفیتی است که دربارهاش صحبت کردیم. به همین ترتیب، مسألهای مانند توسعه علمی، یا مسکن، یا سد، یا حقوق معلمان، یا کشاورزی و …، نیز به حل کمّی و کیفی نیاز دارد. ضروریست تمام جوانب مثبت و منفی سنجیده شود. راهحل بهینه تنها با توجه همزمان به کیفیت و کمیت حاصل میشود.