« افغانستان سقوط کرد» همین عبارت کافی بود برای اینکه دریابیم سرنوشت و آینده این کشور بار دیگر دستخوش تحولات و ابهام قرار گرفت تا باز هم بازیگران منطقهای و بینالمللی وارد عرصه شوند.
اشرف غنی دست نشانده آمریکا کنار گذاشته شد تا متحد دیگری به نام طالبان وارد عرصه شود و نقشآفرینی کند.
نقش ایران به عنوان همسایه مهم و سایر کشورهای پیرامونی در کمک به حل بحران افغانستان بر کسی پوشیده نیست، اما باید ضمن حفظ اقوام و گروهها تلاش شود تا ثبات در این کشور حاکم گردد.
ایران به عنوان کشوری که بیشترین مرز مشترک را با افغانستان دارد باید تمامی جوانب مساله را مورد بررسی قرار دهد آن هم در شرایطی که شناخت کافی از اوضاع و رفتاری که طالبان خواهد داشت نداریم.
**برخی از کارشناسان معتقدند هر اتفاقی در افغانستان رخ دهد طبیعتا بر ایران هم تاثیر گذار است، بنابراین باید به دقت شرایط را ارزیابی کرده و با استراتژی و یک راهبرد جامع نسبت به تحولات اقدام کنیم. البته جمهوری اسلامی ایران همواره تاکید داشته خواهان ثبات در افغانستان و امنیت در مرزها است.
طالبان هم از زمانی که در صدد به دست گیری قدرت بوده، بارها اعلام کرده اند که منافع همسایگان را مد نظر دارند و هیچ تهدیدی در مرزها نخواهند داشت.
سید حسین موسویان دیپلمات پیشین کشورمان در این زمینه معتقد است؛ شکست آمریکا و پیروزی طالبان آشکار است اما روشن نیست که این تحول برای ایران یک تهدید است یا یک فرصت.
به گفته وی سلطه طالبان می تواند یک تهدید جدی برای امنیت ملی ایران باشد و موجب تقویت تحرکات فرقه گرایی و تجزیه طالبان در ایران باشد و حتی برخی تحلیل گران معتقد هستند که یکی از اهداف خروج آمریکا از افغانستان ایجاد چالش های امنیتی برای چین و روسیه و ایران است، از طرف دیگر افزایش پناهندگان افغانستان می تواند مشکلات اقتصادی ایران را تشدید کند در حالی که ایران به دلیل سیاست های فشار حداکثری ترامپ که در دوره بایدن ادامه دارد همچنان با مشکلات اقتصادی مواجه است.
موسویان اشتراکات فرهنگی ایران و افغانستان را از فرصت های این تحولات می داند زیرا موفقیت طالبان در گرو استفاده از تمام اقوام و گروه ها است. همچنین تحولات جدید در افغانستان میتواند برای بهبود روابط ایران با عربستان و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس، نیزفرصت باشد.
*فراموش نکنیم آنچه صاحب نظران همگی متفق القول به آن اذعان دارند این است که هر چه اتفاق افتاده در پی توافق دوحه بود که هنوز هم جزئیات زیادی از آن نمی دانیم ولی طالبان که خود خواهان خروج آمریکایی ها بود اکنون با آن ها توافق کرده این یعنی آمریکا متحد دیگری را برای خود در منطقه ایجاد کرده است که می تواند خطرات امنیتی و ژئوپلیتیکی برای کشورهای منطقه داشته باشد.
* برخی کارشناسان معتقدند طالبانی که امروز به قدرت رسیده به لحاظ دیدگاه و ایدئولوژیک تفاوتی با گذشته ندارد، سعی می کند در مسیر موفقیت اشتباهات گذشته خود را تکرار نکند برای همین است که می بینیم علاقه زیادی به رسانه دارند و با مصاحبه ها سعی می کنند خود را به جامعه جهانی نوع دیگری معرفی کنند.
مساله تشکیل دولت فراگیر از مهمترین خواسته هایی است که هم گروه های داخل افغانستان و هم اقوام و کشورهای همسایه به آن تاکید دارند و از طالبان انتظار هم می رود در جهت آن اقدام کند.
صباح زنگنه کارشناس مسائل منطقه در این زمینه معتقد است؛ طالبان اعلام کرده است که آمادگی دارند یک دولت فراگیر تشکیل دهند. در عین حال چه طالبان این را بگوید چه نگوید، این یک خواسته عمومی در افغانستان است که بدون مشارکت همه، هر قومی که بخواهد انحصاری قدرت را در دست بگیرد با مشکلات زیادی مواجه میشود.
*طالبان اگر نخواهد دولت فراگیر را تشکیل دهد، قطعا با چالش های بسیاری در داخل و خارج از افغانستان مواجه می شود، به نظر می رسد در شرایط فعلی طالبان در حال بررسی اوضاع است و تلاش دارد تا جامعه جهانی آن ها را به رسمیت بشناسد.
عبدالرضا فرجی راد استاد ژئوپلیتیک دانشگاه نیز در همین ارتباط معتقد است؛ اگر طالبان نخواهند حکومت فراگیر را شکل دهند، طبیعتا می تواند برای امنیت ما مشکل ایجاد کند و اگر گروه های تروریستی بتوانند جان بگیرند و از کشورهای ثروتمند عرب و… کمک بگیرند قطعا نیروهای غربی هم نفوذ می کنند و برای امنیت ما خیلی خطرناک است، با گفت و گوهایی که قبل از تشکیل دولت باید داشته باشیم باید نسبت به این گروه های تروریستی به طالبان متذکر شویم که این ها در درجه اول خطر برای خود آن ها هستند.
* جمهوری اسلامی ایران به عنوان همسایه مهم افغانستان که دارای اهمیت استراتژیک نیز می باشد و باید نسبت به این تحولات حساس بوده و با دقت رصد کند، همان طور که پاکستان در تلاش است تا برنامه های دیپلماسی طالبان را در خارج از افغانستان به پیش ببرد، ایران هم باید با کشورهایی مانند چین و روسیه و ازبکستان و تاجیکستان گفت و گوها و هماهنگی هایی داشته باشد و در این میان منفعل عمل نکند.
در همین راستا طاهریان نماینده ویژه وزیر امور خارجه در امور افغانستان، در ادامه رایزنی و گفتگوهای خود با رهبران و شخصیتهای افغانستان با «عبدالله عبدالله» رئیس شورای عالی مصالحه ملی، «حامد کرزی» رئیس جمهور سابق افغانستان و «احمد مسعود» نیز به صورت تلفنی گفت وگو کرد.
پی گیری های نماینده وزیر خارجه در امور افغانستان، اقدام خوبی است که به طرفین و سایر جریانات نشان می دهد ایران بیکار ننشسته به خوبی تحولات را رصد می کند.
یکی دیگر از موضوعاتی که در جریان تحولات اخیر افغانستان به عنوان پرسش نزد افکار عمومی مطرح شد، این بود که چرا ایران اقدامی مانند آنچه در عراق و سوریه انجام داد، دنبال نکرد، شاید تصور نمی شد که طالبان به این سرعت بتواند بر کشور مسلط شود.
البته حوادث و طرح های اخیر در افغانستان به گونه ای همه طرف های درگیر و یا ذی نفع را غافلگیر کرد. پیش از این برخی از مسؤلین کشور چنین وضعیتی را از گذشته پیش بینی کرده بودند. سقوط کابل چنان سریع و بدون هیچ درگیری نظامی اتفاق افتاد که باورش برای همگان غیر قابل تصور بود.
یکی دیگر از سوالاتی که مطرح شده این است که چرا ایران از جریان مقاومت در پنجشیر دفاع نمیکند؟ اگر منظور از دفاع، ورود نظامی و لجستیک به عرصه این جریان مقاومت باشد، اساساً نگاه اشتباهی است و به طور قطع ایران نباید و هیچ گاه تمایل نداشته تا به هر دلیلی تجربه شکست بریتانیا، شوروی سابق و شکست بسیار پرهزینه آمریکا و متحدانش در دوره جدید را تکرار کند. اتفاقاً دفاع جمهوری اسلامی ایران از مقاومت در پنجشیر، شکلی بسیار منطقی و اصولی داشته و دارد.
دیاکو حسینی مدیر برنامه مطالعات جهانی مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری نیز معتقد است؛ ایران باید همه گزینه ها را حفظ کند. کانال های ارتباطی با همه گروه ها و جناح ها به طور برابر حفظ شود و این مسئله شامل طالبان هم است، داشتن رابطه با طالبان یک ضرورت امنیت ملی ما است اما به معنی نادیده گرفتن سایر اقوام نیست.
ما باید اطمینان حاصل کنیم که حقوق همه اقوام حفظ می شود و هدف از کانال سیاسی با طالبان هم چنین باشد و این رایزنی ها به طور برابر طی همکاری با سایر همسایه ها ادامه یابد.
وی همچنین پیشنهاد کرد که از ظرفیت سازمان شانگهای برای حل مشکل افغانستان استفاده شود و ایران هم فعالیت منطقه ای خود برای تشکیل یک کارگروه به منظور ثبات در افغانستان و همچنین ثبات در مرزهای افغانستان را پیگیری کند.
فرجی راد دیپلمات پیشین کشورمان هم پیشنهاد ایجاد کمیته ای با عنوان کمیته راهبردی افعانستان در دستگاه دیپلماسی را دارد که این کمیته بتواند به بررسی تمامی ابعاد این تحولات بپردازد و اگر نیاز بود با کشورهای همسایه و یا حتی اروپا در این زمینه وارد گفت و گو شود.
در مجموع نباید از اشتراکات فرهنگی و مذهبی با افغانستان غافل شویم، این مساله عامل مهمی است که می تواند تاثیر بسزایی بر کشور داشته باشد ضمن این که در مرزهای شرقی ایران، اقلیت های مذهبی مانند اهل تسنن زندگی می کنند که اگر به این مهم توجه نشود طالبان می تواند از این فرصت استفاده کند و بر این قشر تاثیر بگذارد که در این صورت امنیت ملی کشور به خطرمی افتد.
از بعد اقتصادی نیز ایران باید شرایط لازم برای تسهیل روابط تجاری فراهم شود و بتواند حتی در افغانستان سرمایه گذاری کند، در کوتاه مدت طالبان در حوزه اقتصادی نیازمند ایران است و این مسیر باید تسهیل یا تقویت شود.
در حوزه اجتماعی و وضعیت مهاجرین نیز به نظر می رسد باید دستگاه های مسئول به خوبی به ارزیابی شرایط بپردازند و زیرساخت های لازم فراهم شود در غیر این صورت کشور با مشکلات زیادی آن هم با وجود مهاجران جدید مواجه خواهد شد.
جمهوری اسلامی ایران باید در قالب کنشگری فعال عمل کند و اجازه ندهد تسلط طالبان تهدیدی برای امنیت ملی باشد و با تمام گروه های موجود در افغانستان حتی آنهایی که خیلی همسو نیستند ارتباط برقرار کرده و جایگاه خود را در این تحولات به درستی تبیین کند.
یک کارشناس اقتصادسیاسی بین الملل اظهار داشت: پیشنهاد تاسیس صندوق منطقهای بازسازی افغانستان با تاکید بر 4 مولفه مهم ارایه شد. این صندوق، یک ابتکار منطقهای است و زمینهای برای همکاری در منطقه محسوب میشود که در نهایت منجر به توسعه اقتصادی افغانستان خواهد شد. تاکید بر این است که منطقهای به این معنا که قدرتهای خارج از منطقه نتوانند یک بار دیگر تجربه تخریب اقتصاد افغانستان را تکرار کنند.
جزییات پیشنهاد تاسیس صندوق منطقهای بازسازی افغانستان
ابوطالبی درباره استفاده از ظرفیتهای اقتصادی کشور افغانستان و تاسیس «صندوق منطقهای بازسازی افغانستان» اظهار داشت: کشورمان بهطور سنتی در طول تاریخ با افغانستان روابط اقتصادی داشته و امروز حجم این روابط اقتصادی حدود سه میلیارد دلار در سال است. بنابراین یکی از راههای ارتباطی افغانستان به عنوان یک کشور بسته در خشکی با منطقه و راه دسترسی آن به آبهای آزاد، اقتصاد ایران و مسیر کشورمان است.
وی با تاکید بر اینکه این رابطه غیرقابل انکار است، ادامه داد: در اقتصاد منطقهای، این موضوعات غیر قابل تفکیک و جداسازی از یکدیگر است و این دو اقتصاد همواره باید با هم کار کنند و دو کشور میتوانند در اشکال مختلف با برنامههای مختلف با یکدیگر همکاری داشته باشند.
این کارشناس اقتصادی افزد: پیش شرط هر نوع رابطه اقتصادی بین دو کشور؛ ثبات و امنیت در بازار افغانستان است. تجار و شرکتهای ایرانی در شرایطی انگیزه کافی برای کمک به توسعه روابط اقتصای دارند که ثبات امنیت را در بازار افغانستان احساس کرده باشند و این دولتها هستند که باید کمک کنند تا این ثبات و امنیت برای شرکتها حاصل شود.
ابوطالبی با بیان اینکه معتقدیم بهترین کسانی که میتوانند به ثبات کمک کنند، خود کشورهای منطقه هستند، گفت: سابقه اشغالگری آمریکاییها در 20 سال گذشته نشان داده جز اینکه با بیثباتی و ناامنی در افغانستان و به تبع آن تخریب اقتصاد این کشور، دستاورد دیگری برای منطقه نداشتهاند.
وی با اشاره به تاثیر تاسیس صندوق بازسازی افغانستان اظهار داشت: پیشنهاد تاسیس صندوق منطقهای بازسازی افغانستان با تاکید بر 4 مولفه مهم ارایه شد. اول اینکه، صندوق بازسازی افغانستان، یک ابتکار منطقهای است و زمینهای برای همکاری در منطقه محسوب میشود که در نهایت منجر به توسعه اقتصادی افغانستان خواهد شد. تاکید بر این است که منطقهای به این معنا که قدرتهای خارج از منطقه نتوانند یک بار دیگر تجربه تخریب اقتصاد افغانستان را تکرار کنند.
این کارشناس اقتصادی با شاره به سایر مولفهها گفت: بازسازی در واقع به ایجاد نوعی از ثبات اقتصادی در اقتصاد کلان افغانستان کمک میکند و مولفه چهارم این است که وقتی میگوییم افغانستان به معنای کل سرزمین، تمام مردم این کشور از تمام اقشار، گروهها و از تمام قومیتها است.
ابوطالبی با بیان اینکه آیا پیشنهاد تاسیس صندوق منطقهای بازسازی افغانستان شبیه به پروژههای ایران در سوریه خواهد بود، اظهار داشت: در این چارچوب ممکن است که برخی از اذهان به این سمت برود که تجربه عملکردهای گذشته که توفیقی هم به همراه نداشته را تکرار کنیم اما این گونه نیست. هدف از تاسیس صندوق بازسازی منطقهای افغانستان این است که از مزیت نسبی همه همکاران منطقه، تمام شرکا و ذی نفعان در منطقه استفاده کنیم. جمهموری اسلامی ایران و شرکتهای ایرانی بالاترین مزیت نسبی که در این حوزه دارد، خدمات دانش بنیانی است که میتوانیم در بازار افغانستان ارایه کنیم.
وی با تاکید بر اینکه تمام پروژهها بر اساس قاعده برد- برد تعریف میشود، ادامه داد: منهای اینکه این صندوق و هیات مدیره آن توسط ذی نفعان منطقه مدیریت خواهد شد، پروژههایی در بخشهای مختلف تجارت، صنعت، معدن و کشاورزی تعریف میشود که شرکتهای افغان با یک قاعده برد- برد و به صورت کنسرسیومی و مشارکتی وارد پروژههای بازسازی شوند.
این کارشناس اقتصادی گفت: لزوما قرار نیست، منابع مالی را به این کشور انتقال دهیم یا کمک بلاعوض داشتهباشیم بلکه در چارچوب تشکیل کنسرسیوم، شرکتی و بانکی در منطقه تامین مالی را انجام میدهد و شرکتهای ایرانی با حضور در مناقصهها برای پروژهها از ظرفیتهای موجود از جمله ارایه خدمات فنی و مهندسی استفاده میکنند و شرکت دیگری تجهیز کالا را انجام خواهد داد و این سازو کار برای تمام کشورهای منطقه قابل اجرا است.
وی افزود: بنابراین این سازو کار یک ابتکار منطقهای خواهد بود و در چارچوب یک معامله برد- برد بین تمام طرفین طراحی میشود. البته وقتی میگویم منطقهای منظور این است که مدیریت این صندوق و ابتکار به صورت منطقهای اداره میشود و کسانی که خارج از منطقه هستند گرچه میتوانند آورده مادی و معنوی برای این صندوق داشته باشند اما در مدیریت نقشی نخواهند داشت و براساس آورده خود و حضورشان در برنامهها و پروژههای بازسازی، سود و نفع میبرند.
ابوطالبی در پاسخ به این سوال که فعلا مواضع طالبان و گرایشها به کشورهای منطقه مشخص نیست و مواضع طالبان در اجرا این ایده تعیین کننده خواهد بود، گفت: در حال حاضر در تاسیس این صندوق، حاکمیت سیاسی آینده افغانستان مطرح نیست بلکه مبنا را مردم افغانستان قرار دادهایم. وقتی از مردم میگوییم، شرکتهایی هستند که ممکن است جنبه دولتی یا خصوصی داشته باشند از سوی دیگر حاکمیتی که در آینده افغانستان شکل خواهد گرفت بنا به اختیارات حاکمیتی، میتواند در صندوق حضور پیدا کند.
وی ادامه داد: در حال حاضر بحث اصلی این است که صندوق میان ذی نفعان اقتصادی شکل میگیرد که عمدتا از شرکتها هستند که در تعامل هم با یکدگیر و با استفاده از ظرفیتهای داخل منطقه و خارج منطقه (البته تحت مدیریت حاکمیتهای موجود در منطقه) اقدام به اجرای پروژههای بازسازی میکنند و فعلا این بحث مطرح نیست که ارزیابیهایی از منظر سیاسی بر این موضوعات داشته باشیم و بلکه بیشتر به دنبال ابتکار توسعه اقتصادی هستیم.
تخلیه افغانستان توسط آمریکا بخشی از پازل خروج از خاورمیانه است
تحلیلگر ارشد مسائل آمریکا گفت: خروج آمریکا از افغانستان موضوع جدیدی به حساب نمیآید بلکه از زمان رئیسجمهوری اسبق ایالات متحده این مساله مطرح بود اما آنها حالا با ترسیم راهبردهای جدید از افغانستان خارج شدند.
«امیرهوشنگ میرکوشش» تحلیلگر ارشد مسائل آمریکا با اشاره به پایان ماموریت ۲۰ ساله آمریکا در افغانستان اظهار کرد: به طور کلی خروج آمریکا از افغانستان و در نگاهی کلانتر، خروج ایالات متحده از خاورمیانه از زمان ریاست جمهوری باراک اوباما در دستور کار قرار گرفته بود؛ در حقیقت خروج آنها از افغانستان پس از ۲۰ سال، یک موضوع جدید به حساب نمیآید. ما شاهد آن بودیم که در زمان دونالد ترامپ مذاکره با طالبان کلید زده شد و حالا برخی میخواهند وضعیت فعلی را به صرفا گردن بایدن بیاندازند و تنها او را مورد انتقاد قرار دهند که به نظر من این یک اشتباه فاحش سیاسی است؛ چراکه اساساً این مساله هیچ ارتباطی به بایدن ندارد، بلکه از گذشته بحث خروج از افغانستان مطرح بوده است. واقعیت این است که ایالات متحده میلیاردها دلار در افغانستان هزینه کرد و بارها هم اعلام کردند که به دنبال ملتسازی نبودند.
وی ادامه داد: اخیراً رییس جمهوری ایالات متحده هم این مساله را مشخصاً مورد تاکید قرار داد که برای ملتسازی به افغانستان نرفتهاند، لذا از این منظر باید بگویم به دلیل آنکه ماموریت ایالت متحده بنا به گفته آنها بحث مبارزه با تروریسم بوده، ماموریت آنها در افغانستان تمام شده اعلام شده است. از این منظر، آمدن طالبان در کابل به نوعی نشان داد که استراتژی واشنگتن به دقت هدفگذاری شده و حالا آنها به دنبال نقل مکان به شرق آسیا بودهاند. بحث مبارزه با تروریسم که بایدن به آن اشاره کرد صرفاً بحث القاعده نیست، بلکه تمام جریانهای مطرح در افغانستان همانند داعش و طالبان را هم در برمیگیرد. واقعیت این است که بایدن هم به صورت تلویحی به این موضوع اشاره کرد که بحث فساد در افغانستان موجب شده تا حالا ما شاهد چنین وضعیتی باشیم. باید توجه داشت زمانی که پتانسیل دموکراسی در افغانستان وجود ندارد اصولا یک فساد چندضلعی به وجود میآید و به همین دلیل معتقدم که دولتهای فاسد از درون فرون میپاشند.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: فساد سیستماتیک باعث شد تا دولت افغانستان ظرف چند ساعت از درون فرو ریخت. نکته مهمتر این است که اساساً آمریکاییها به دنبال خارج شدن از خاورمیانه هستند و در این طراحیها ایالات متحده به دنبال جمع کردن پتانسیل خود است تا بتواند با تقویت این پتانسیل به سمت چین عزیمت کند. معتقدم که افغانستان با این وضعیت و بر اساس مؤلفههای کنونی به زودی به مرکز صدور بنیادگرایی تبدیل خواهد شد و کشورهای منطقه که با افغانستان همسایه هستند به صورت مشخص آسیبپذیرتر میشوند که در این میان میتوان به چین، روسیه و هند هم اشاره کرد. در سوی دیگر این معادله هم پاکستانیها حضور دارند که در حال راهبری طالبانِ افغانستان هستند و در حال رصد و میدانداری طی هفتههای گذشته بودهاند اما اینکه از این به بعد در افغانستان چه اتفاقی خواهد افتاد، واقعاً پیچیده است.
میرکوشش افزود: به نظرم آمریکا علاوه بر استراتژیهایی که به آن اشاره کردم به دنبال آن است تا کشورهای منطقه را به صورت علنی وارد یک باتلاق جدید کند. به نظر میرسد آمریکا در حال تحمیل هزینه مهندسیشده به همسایگان افغانستان است اما باید توجه داشت نه تنها بریتانیا و شوروی، بلکه ایالات متحده هم نتوانست در این کشور آنگونه که باید اوضاع را مدیریت کند. حالا هم طالبان اگر به قولها و وعدههایی که داده عمل نکند، احتمال دارد آمریکاییها از پسر احمد شاه مسعود و ائتلاف شمال افغانستان حمایت کنند. لذا خروج ایالات متحده از افغانستان را باید بخشی از یک پازل بزرگتر به نام خروج از خاورمیانه دانست. در این میان نقش اروپا هم مهم است. واقعیت این است که چه بریتانیا که هماکنون در اتحادیه اروپا حضور ندارد و چه فرانسه که در اتحادیه اروپا همچنان حاضر است، بدون چراغ سبز آمریکا هیچ اقدامی انجام نمیدهند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: از نظر من آمریکا در حال تقسیم وظایف خود است و در این میان بریتانیا و فرانسه از کشورهایی هستند که بخشی از وظایف ایالات متحده را بر عهده میگیرند. این در حالی است که بریتانیا مجدداً پایگاه دریایی خود در حاشیه خلیج فارس را راه انداخته است و از سوی دیگر باید توجه کرد که بریتانیا نقش متوازنکننده را در منطقه و در تحولات جدید افغانستان بازی خواهد کرد. فرانسه هم نقش مکمل را بر عهده دارد اما توجه داشته باشید که آمریکاییها صرفاً به این مسایل نیاز ندارند؛ بلکه آنها نیازمند همسو کردن قدرتهای منطقهای با سیاستهای خود هستند. ایالات متحده نیازمند آن است تا با قدرتهای منطقه مانند عربستان، ایران و ترکیه را بر اساس سیاستهای کلان خود تعامل کند. به هر حال واشنگتن یک استراتژی کلان در دستور کار خود دارد و در حال راهبری کردن آن است و حالا بر اساس محاسبات جدید خود سناریوهای مشخصتری نوشته است.