مقاله ای از دکتر فیلیپ بریکمن(Brickman)
برای خوشبختی ماندگار چه باید کرد؟

دکتر امید امانی نوشت: از قشنگ‌ترین و پراستنادترین پژوهش‌های چند دهه‌ی اخیر حوزه احساس خوشبختی، مقاله دکتر فیلیپ بریکمن(Brickman) استاد فقید دانشگاه نورث‌وسترن و همکارانشه. این پژوهش‌گرا دنبال این بودن که ببینن: “خوشبختی و بدبختی آدما چقدر موندگاره”! و ”این احساس خوشبختی لاکردار کجاست پس“!

بریکمن و همکارانش برای اینکه ببینن خوشبختی و بدبختی چقدر موندگاره و کجا باید دنبال خوشبختی بگردیم!،سه گروه شرکت کننده؛

1)دارای احساس خوشبختی بالا

2)دارای احساس عمیق سرخوردگی از زندگی/ناکامی

۳)آدمای معمولی

رو کنار هم قرار دادن و در دو بازه زمانی متفاوت با اونها مصاحبه کردن.

گروه اول ۲۲ نفر برنده‌های یه لاتاری بودن که چیزی بین ۵۰ هزار تا یک میلیون دلار برنده شده بودن.

گروه دوم ۲۹ نفر از آدمایی بودن که تو تصادف پاشون رو از دست داده بودن.

و گروه سوم هم آدم‌های معمولی بودن که هیچ اتفاق خاصی واسشون نیفتاده بود و زندگی رو روال عادی می‌رفت جلو.

مصاحبه‌ها‌ نشون می‌داد که برنده‌های لاتاری خودشون رو خوشبخت‌ترین آدم روی زمین می‌دیدن و احساسشون این بود که بختم بُرده و دیگه تمومه. گروه دوم اما خودشون رو بدبخت‌ترین آدم میدیدن، اونها هم فکر میکردن که دیگه همه چی تموم شد!، من زمین‌گیر شدم! و قراره اینقدر بشینم تا عمرم سر بیاد.

گروه سوم هم افرادی بودن که نه حس خوشبختی آنچنانی و نه حس بد آنچنانی به زندگی داشتن و با اِی میگذره زندگی‌شون میگذشت.

پژوهشگرها واسه این که ببینن این حال چقدر دوام داره و اوضاع خوشبختی و بدبختی آدم‌ها به دنبال اون رویدادهای خاصی که پشت سر گذاشتن الان در چه وضعیتیه!، یکسال بعد از اون مصاحبه دوباره رفتن سراغ این گروه‌ها و باهاشون مصاحبه کردن و از حالشون پرسیدن؛

این بار اما نتایج فرق کرده بود:

احساس خوشبختی گروه اول فروکش کرده بود و حال‌شون برگشته بود به دوره قبل از برنده شدن و دیگه احساس خوشبختی بیشتری نسبت به مردم عادی نداشتن.

تو گروه دوم هم نتایج نشون میداد که احساس بدبختی افت کرده و با زندگی سازگارتر شده بودن. پس دیگه اون احساس بدبختی عمیق اولیه وجود نداشت.

پژوهشگرها اسم این واقعیت رو گذاشتن تردمیل خوشبختی. و این یعنی؛ما واسه بالاتر رفتن مدام تلاش میکنیم تا حال بهتری رو تجربه کنیم، اما بعد از مدتی دوباره به احساس قبلی برمیگردیم. دقیقا مثل تردمیل که هرچقدر میدویی باز همونجایی. پس سوالی که میمونه اینه؛ این حس خوشبختی لعنتی کجاست! احساس خوشبختی اون حسیه، که از اون کاری که الان خودت رو وقفش کردی میگیری؛

پدر یا مادری!، دیدن بزرگ شدن و رشد قشنگ بچه‌ت.

دانشجویی!، عمیق شدن تو مطالب و یاد گرفتن چیزی که بهش علاقه داری.

شاغلی!، عشق بازی با کار و غرق شدن تو حرفه‌ت.

عاشقی!، کیف بردن از لحظات دو تایی‌تون.

درست مثل تردمیل که از بودن و دویدن و فعالیت اون لحظه حالت خوشه و به مقصد کاری نداری. تو زندگی باید از همون لحظه و کاری که میکنی لذت ببری.

ساده‌تر بگم: هدف رو بذار رو لذت بردن از مسیر تحول، وإلا بعد از رسیدن به مقصد حال خوشت دوامی نخواهد داشت.

ممکن است شما هم بپسندید
پاسخ دهید

ایمیل شما منتشر نمیشود