اظهارات اخیر “بنی گانتس” وزیر دفاع اسرائیل در گفتگو با نشریه فارین پالیسی مبنی بر اینکه تل آویو با تلاش های جاریِ طرفهای مختلفِ برجام جهت احیای توافق مذکور کنار می آید در نوع خود حاکی از نوعی عقب نشینی از مواضع تهاجمی سابق این رژیم است. موضوعی که عملا به دلیل پیشرفت های قابل توجه هسته ای ایران در پاسخ به اقدامات خرابکارانه رژیم اسرائیل علیه برنامه اتمی این کشور محقق شده است.
رژیم صهیونیستی همواره سعی داشته در عرصه بین المللی برای ایران چالش آفرینی کند و به طرق مختلف و در چهارچوب پرونده های گوناگون، بحران سازی علیه تهران را در دستورکار داشته است.
در این راستا، به طور خاص تل آویو ظرف 20 ساله گذشته و در جریان مذاکرات اتمی ایران و غرب در برهه های زمانی مختلف، سعی داشته تا فضا را به سمتی هدایت کند که هم توانمندی های هسته ای ایران امکان ظهور و بروز نداشته باشند، و هم در مورد این توانمندی های سیاه نمایی شود و با طرح دعاوی واهی علیه آن، عملا فضایی مسموم از فشار و انزوا، ایران را احاطه کند.
در این چهارچوب به طور خاص “بنیامین نتانیاهو” نخست زویر سابق رژیم صهیونیستی که 12 سال در قدرت بود، تا حد زیادی این دستورکارِ مخرب را علیه پرونده هسته ای ایران دنبال می کرد. شخصِ نتانیاهو مخالف سرسخت انعقاد توافق برجام در سال 2015 بود و “باراک اوباما” رئیس جمهور سابق آمریکا و تیم امنیت ملی و سیاست خارجی وی را نیز به دلیل حرکت به سمت این توافق، همواره تحت فشار و انتقاد قرار می داد.
دولت نتانیاهو در در دوران ترامپ فرصتی طلایی را برای پیشبرد دستورکارهای ضدایرانی خود پیدا کرد و عملا از طریق اتحادی قدرتمند با مقام های دولت وقت آمریکا، اقدامات منفی زیادی را علیه قدرت و توان هسته ای ایران و حتی نابودی توافق برجام به کار گرفت. امری که در تشدید تحریم های دولت ترامپ علیه ایران و جوسازی های گسترده منطقه ای و بین المللی اسرائیل علیه کشورمان(و به خصوص حملات خرابکارانه اسرائیل علیه تاسیسات اتمی کشورمان که در مواردی، “یوسی کوهن” رئیس سابق موساد علنا به انجام آن ها اعتراف می کرد) به وضوح خود را نشان می داد.
با این همه، همزمان با حضور جو بایدن رئیس جمهور جدید آمریکا در قدرت و ترک کرسی نخست وزیری رژیم صهیونیستی توسط نتانیاهو و روی کار آمدن “نفتالی بنت” به عنوان نخست وزیر جدید اسرائیل، واقعیت های جدیدی نیز در نوعِ رویکرد تل آویو به پرونده هسته ای ایران، به تدریج خود را نشان دادند.
در این راستا، همزمان با روی کار آمدن دولت جدید ایران به ریاست جمهوری “ابراهیم رئیسی” و استقرار تیم جدید سیاست خارجی وی نیز، گمانه زنی های مختلفی درمورد رویکرد دولت جدید ایران به توافق برجام و مذاکرات وین نیز مطرح می شد. به زعم بسیاری از کارشناسان، تیم هسته ای جدید ایران از موضع قدرت و بدون اینکه عرصه سیاست خارجی ایران را محدود به برجام و مساله هسته ای بداند، وارد مذاکرات وین خواهد شد. از سویی، پاسخ دولت جدید ایران به هرگونه اقدامات منفی اسرائیل در خرابکاری علیه توانمند ی های هسته ای کشورمان نیز پیشرفت های چندبرابری در زمینه قدرت هسته ای ایران خواهد بود که این موضوع نیز عملا اسرائیلی ها و آمریکایی ها را به درکی جدید از پرونده هسته ای ایران رسانده است.
در این چهارچوب است که “بنی گانتس” وزیر دفاع اسرائیل در گفتگو با نشریه آمریکایی “فارین پالیسی” تاکید کرده که اسرائیل آمادگی دارد تا تلاش های جاری جهت احیای توافق برجام و مذاکرات وین را به رسمیت بشناسد و نتیجه آن نیز مورد احترام این رژیم خواهد بود. امری که به وضوح حاکی از عقب نشینی اسرائیل از مواضع افراطی اش علیه برنامه اتمی کشورمان است. اگرچه که گانتس برای حفظ ظاهر هم که شده و تا حد زیادی برای اینکه عقب نشینی اسرائیل را قدرتمندانه جلوه دهد، مدعی شده که “طرح های بی و سی” نیز از سوی اسرائیل تدوین شده اند که بر اساس آن ها به ترتیب اسرائیل در صورت شکست مذاکرات وین، با آمریکا به دنبال اعمال فشارهای حداکثری علیه تهران و حتی حمله نظامی علیه توانمندی های هسته ای کشورمان برخواهد آمد.
با این همه، سوال اصلی که اکنون مطرح می شود این است: محرک های اصلی موضع گیری اخیر بنی گانتس چه بوده است؟ چرا اسرائیل در مقام مخالف جدی برنامه هسته ای ایران، اکنون انعطاف نشان داده و از مواضع تهاجمی و حداکثری خود علیه ایران عقبنشینی کرده است؟ به نظر می رسد در این زمینه سه مولفه اساسی ایفای نقش کرده اند.
1: اسرائیل و درس گرفتن از گذشته
دولت سابق اسرائیل به نخست زیر بنیامین نتانیاهو، در سال های اخیر دست به چندین مورد حمله خرابکارانه علیه تاسیسات و توانمندی های هسته ای ایران بویژه در نطنز زد(البته که اقداماتی نظیر ترور شهید محسن فخری زاده دانشمند هسته ای برجسته کشورمان نیز توسط رژیم اسرائیل و دولت نتانیاهو عملیاتی شد). تحلیل این دولت آن بود که انجام این حملات می تواند تهران را به این درک برساند که در صورت پیشرفت توانمندی های هسته ای اش، بهای سنگینی را نیز باید بپردازد، با این حال، تهران با فهمی راهبردی از این حملات، به جای عقب نشینی، با پیشبرد بیش از پیشِ برنامه هسته ای اش، این پیام را به طرف اسرائیلی و دیگر طرف های غربی رساند که هر اقدامی ضد برنامه اتمی کشورمان، پیشرفتِ آن با سرعتی چند برابر حد معمول را به دنبال خواهد داشت و مسوول این مساله نیز فقط و فقط اسرائیل و طرف های غربی هستند.
در این رابطه شاهد بوده ایم که ایران در پاسخ به خرابکاری های چند سال اخیر اسرائیل، عملا غنی سازی اورانیوم را به بالای 60 درصد رسانده(سطح غنی سازی در برجام برای ایران، 3.67 درصد بوده است) و با توسعه اقدامات و برنامه های خود در زمینه تحقیق و توسعه هسته ای نیز، سانتریفیوژهای به مراتب پیشرفته تری را طراحی کرده که می توانند در بحث غنی سازی اورانیوم تا حد زیادی به ایران کمک کنند(در این رابطه می توان به سانتریفیوژهای نسل جدید IR9 اشاره کرد).
دولت جدید ایران نیز عملا رویکردهای به مراتب سخت گیرانه تری را در تعامل با غرب و در واکنش به اقدامات خرابکارانه دشمنان ایران درچهارچوب معادله اتمی این کشور اتخاذ خواهد کرد. از این رو، طرف اسرائیلی به این نتیجه رسیده که بهتر است اشتباه راهبردی خود را تصحیح و بار دیگر از همان مسیر گفتگو و مذاکره با ایران جهت محدودسازی توان هسته ای این کشور در قالب یک توافق بین المللی، حمایت کند(راهبردی که همواره مد نظر غرب بوده است).
2: اسرائیل و حرکت به سمت تقابلِ هدفمند با ایران
دولت جدید آمریکا به ریاست جمهوری جو بایدن، از همان آغازین روزهای حضور خود در قدرت نشان داده که به دنبال تقابلِ هوشمند با ایران است. در این رابطه حتی جو بایدن در روزهای نخست حضورش در کاخ سفید در گفتگو با “سی ان ان” بر این مساله تاکید کرد که بهترین راه مقابله با ایران، مقابله هوشمندانه با این کشور و اجماع سازی علیه آن است. دراین راستا، دولت بایدن و تیم امنیت ملی و سیاست خارجی او در برهه کنونی که اقدامات خودسرانه اسرائیل علیه برنامه اتمی تهران را عامل اصلی پیشرفت قابل توجه برنامه هسته ای ایران می دانند، جدای از اولتیماتوم های پیدا و پنهانی که به دولت نتانیاهو مبنی بر عدم حرکت در مسیر انجام اقدامات خرابکارانه علیه ایران داده بودند، برای دولت جدید اسرائیل نیز این مساله را روشن کرده اند که یکجانبه گرایی آن ها در قبال برنامه اتمی تهران، از حمایت آمریکا برخوردار نیست. در واقع، اسرائیل اکنون به این درک رسیده که در کنار آمریکا و اروپا، بایستی از تاکتیک مذاکره با ایران حمایت کند تا شاید از این طریق بتواند ایران و توان اتمی مان را در سطحی که مطلوب آنهاست نگه داشت. درست به همین دلیل است که می توان گفت مذاکراتِ حدودا 20 ساله ایران و غرب در مورد مساله هسته ای ایران، صرفا از سوی طرف غربی به مثابه ابزاری برای مهار توانمندی های هسته ای ایران و حتی نابودی کشورمان تصور شده و در این رابطه توجه کمی به حلِ واقعی صورت مساله متمرکز شده است.
3: اسرائیل و درکی تازه از دولت جدید ایران
یکی دیگر از نکاتی که می تواند محرک اصلی اسرائیل در حمایت از روند مذاکرات وین باشد این است که تل آویو می داند سیاست اصلی دولت جدید ایران، عدم تکیه صرف بر مذاکرات هسته ای با غرب و توافق برجام است. در واقع، دولت جدید ایران بر خلاف دولت قبل، دال مرکزی خود در عرصه سیاست خارجی را توافق برجام و بهره برداری از امتیازات آن تعریف نکرده است. از این رو شاهدیم که عجله چندانی نیز برای آغاز مذاکرات ندارد و مساله هسته ای را در سطح و محدوده ای مشخص در کلیتِ سیاست خارجی ایران ارزیابی می کند.
این مساله در کنار این موضوع که تهران سعی دارد روابط خود با همسایگان و همچنین محور شرق(کشورهایی نظیر چین و روسیه) را تا جای ممکن تقویت کند، همه و همه موجب شده اند تا اسرائیل و طرف های غربی به این نتیجه برسند که بهتر است هر چه سریع تر بار دیگر زمینه را برای از سرگیری مذاکرات اتمی با تهران و انعقاد توافقی با این کشور هموار کرد زیرا در غیر اینصورت امکان دارد با وقوع اتفاقاتی نظیر خروج نیروهای آمریکایی از منطقه و تقویت پیوندهای منطقه ای و فرامنطقه ای ایران، دیگر فضا و انگیزه ای برای مذاکرات اتمی از سوی ایران با غرب باقی نماند و در عین حال، توان و اهرم های قدرت ایران نیز به نحو قابل ملاحظهای و به ضرر غرب و رقبایِ ایران، افزایش پیدا کنند.