جنگ اخیر رژیم اسرائیل علیه غزه، تا حد زیادی از یک تغییرِ جهت افراطی و رادیکال در سیاست خارجی کشورهای اروپایی، پرده برداری کرد. امری که ریشه های شکل گیری آن به سال های اخیر باز می گردد و عملا اروپا را به شریک و یارِ جنایت های اسرائیل تبدیل کرده است.
“نشریه فارین پالیسی” در گزارشی به زمینه یابیِ علت و محرک های اصلی حمایتِ اغلب کشورهای اروپایی از جنایات و رویه های مجرمانه رژیم صهیونیستی پرداخته و به طور خاص این سوال را طرح کرده که چگونه کشورهای اروپایی که اغلب آن ها در حدودا دو دهه قبل، اصطکاکات جدی با رژیم اسرائیل داشتند، اکنون از روابط نزدیک و گرمی با آن برخوردار هستند؟
فارین پالیسی در این رابطه می نویسد: «هفته گذشته، “سباستین کورتز” صدراعظم اتریش در اقدامی عجیب و غیرمنتظره، تصمیم به برافراشتن پرچم رژیم اسرائیل بر فراز ساختمان های رسمی این کشور، با هدفِ آنچه همدردی با تل آویو به دلیل مواجه شدنِ آن با حملات موشکی و راکتی حماس عنوان شده، گرفت. وی در یک موضع گیری عمومی گفت که “من حملات موشکی از نوار غزه به اسرائیل را محکوم میکنم”. وی حتی مدعی شد که اسرائیل حق دارد تا از خود در برابر حملات اینچنینی دفاع کند(این در حالی است که حملات موشکی حماس، پاسخی به تجاوزگری های اسرائیل در بیت المقدس و مسجدالاقصی، علیه مردم فلسطین بوده است). کورتز در سال های اخیر و در موقعیت های گوناگون، به رژیم اسرائیل اظهار علاقه و ارادت کرده است. البته که این رویه در میان کشورهای اروپایی، صرفا محدود به صدراعظم اتریش نمی شود.
از زمان آغاز دور جدیدِ درگیری ها میان اسرائیل و حماس، رهبران اروپایی با وقاحت تمام از اسرائیل حمایت کرده اند و مدام بر این نکته تاکید دارند که تجاوزات اسرائیل را باید از منظر “حق دفاع از خود” ارزیابی کرد. در این راستا، “آنگلا مرکل” صدراعظم آلمان، حملات موشکی حماس به اسرائیل را “حملاتتروریستی” خطاب کرده است. طبقات سیاسی آلمان نیز(چه جناح چپ و چه جناح راست) به نحوی یکصدا، حمایت خود را از اسرائیل اعلام کرده و می کنند. در این راستا، “آنالِنا بائرباک” از حزب سبزهای آلمان در موضع گیری، امنیتِ اسرائیل را همسو با منافع ملی آلمان تفسیر کرده است. در این چهارچوب، “بنیامین نتانیاهو” نخست وزیر اسرائیل حمایت ها از جانبِ آمریکا، فرانسه، بریتانیا، اتریش، آلمان و دیگران را بارها مورد اشاره قرار داده و از آن ها تشکر کرده است. او حمایت این کشورها از اسرائیل را مایه دلگرمی تل آویو در نبرد علیه آنچه وی تروریست های حماس می خواند عنوان کرده است.
با این همه باید توجه داشت که این سطح از حمایت های اروپا از جنایات اسرائیل، همواره وجود نداشته است. پیش از این، روابط اروپا با اسرائیل برای دهه ها سرد و بی روح بود. اروپا تلاش های فراوانی انجام داد تا در برابر حمایت های بی چون و چرای دولت “جرج دبلیو بوش از حکومت “آریل شارون” در اسرائیل، دست به ایجاد موازنه بزند. در آن زمان، افکار عمومیِ اروپا دید به شدت منفی را به اسرائیل داشتند. در سال 2003، بر اساس یافته های یک نظرسنجی که بسیار هم جنجالی بود، 50 درصد از اروپایی ها، اسرائیل را به مثابه بزرگترین تهدید علیه صلح جهانی معرفی کرده بودند. در آن زمان، انجام اعتراضات علیه اسرائیل در اروپا و همچنین درخواست های مکررِ افکار عمومی اروپایی جهت تحریم کردن اسرائیل، امری کاملا رایج بود. با این حال، این وضعیت، کم کم و تحت تاثیر برخی عوامل، رو به تغییر گذاشت.
در سال های اخیر، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل سرمایه گذاری های گسترده ای را جهت توسعه روابطِ تل آویو با کشورهای اروپایی، مخصوصا آن دسته از کشورهای اروپایی که از ساختارهای غیرلیبرال و اقتدارگرا برخوردار هستند(نتانیاهو رژیم های اقتدارگرای اروپایی را به مثابه متحدان طبیعی اسرائیل در نظر می گیرد)، انجام داده است. در این راستا، “ویکتور اوربان” نخست وزیر اقتدارگرا و پوپولیست مجارستان، در سال 2018 و در جریان سفرش به بیت المقدس، عمیقا مورد استقبال اسرائیلی ها قرار گرفت. دیگر رهبران و سیاستمداران اقتدارگرا و پوپولیست اروپایی نظیر معاون سابق نخست وزیر ایتالیا “متئو سالوینی”(در سال 2018) نیز از اسرائیل در سال 2018 بازدید کرده اند. تاریخدان اسرائیلی “زیو استرنهل”، رویه اتخاذ شده از سوی نتانیاهو را به مثابه تلاش های او جهت کسب طرفدار برای اسرائیل از میان بلوک کشورهای غیرلیبرال ارزیابی کرده و آن را کاملا تلاشی فرصت طلبانه و منفی دانسته است. با این حال، این مساله به تنهایی نشاندهنده دیگر علل و محرک هایی که دولت های اروپایی را به سمت اسرائیل سوق داده اند، نیست.
در این راستا، مجموعه ای از محرک ها و دلایلِ: اقتصادی، ژئوپلیتیکی، و همچنین مسائل مرتبط با سیاستداخلی کشورهای اروپایی، بایستی مد نظر قرار گیرند.
شاید یکی از دلایلی که منجر به نزدیکی بیشتر کشورهای اروپایی با اسرائیل شده، این مساله باشد که اساسا مساله فلسطین، در روابط کلی با تل آویو و همچنین رویکردهای بنیادین نسبت به آن، کم رنگ شده و تا حد زیادی از اولویت های اصلی کشورهای اروپایی خارج شده است. این مساله تا حدی ریشه در ماهیت متغیرِ وضعیت و شرایط خاورمیانه دارد. علی رغم اوج گیری اخیر خشونت ها میان اسرائیل و فلسطین و تهاجم گسترده تل آویو به نوار غزه، در برهه کنونی بسیار بعید است که بتوانید یک سیاستمدار یا دیپلمات را در اروپا یافت که به این نکته اشاره کند که مساله اسرائیل و فلسطین و حل این چالش، کلید اصلی و اساسی حل منازعاتِ گسترده تر در منطقه خاورمیانه است. دیدگاهی که پیشتر و در دهه 2000 میلادی، اغلبِ سیاستمداران و رهبران اروپایی به آن ایمان داشتند. وقوع “بهار عربی”(در سال 2010)، جنگ داخلی سوریه و تبعات سنگین آن برای اروپا(از سال 2011 تاکنون)، و برجسته شدن بیش از پیش پرونده هسته ای ایران، همه و همه موجب شده اند تا اروپایی ها، مساله فلسطین را از اولویت اصلی دستورکارهای خود خارج کنند.
از طرفی، طرح “توافق ابراهیم”(عادی سازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی و مسلمان)، موجب شده تا بسیاری از دیپلمات های اروپایی علی رغم مواضع به ظاهر گرم و دوستانه خود نسبت به این مساله، در بحثهای خصوصی از آن به مثابه آخرین میخ بر تابوتِ تمرکز و توجه اروپا به تجاوزگری های رژیم اسرائیل علیه ملت فلسطین یاد کنند. پس از این توافق بود که برای نخستین بار “گابی اشکنازی” وزیر خارجه اسرائیل به جلسه شورای اروپا در برلین دعوت شد(این اتفاق برای نخستین بار در مورد یک دیپلمات اسرائیلی عملیاتی شده است).
از طرفی بحث های مرتبط با کشف میادین انرژی در شرق مدیترانه نیز موجب همکاری گروهی از کشورهای اروپایی نظیر یونان و قبرس با اسرائیل شده است. این همکاری ها در بساری از موارد در مقابل ادعاهای ترکیه مبنی بر حاکمیت آنکارا بر میادین انرژی هستند. در این راستا، در ماه آپریل گذشته، دولت یونان جدای از همکاری ها در بحث حفاری های مرتبط با میادین انرژی با اسرائیل، از انعقاد یک توافق 1.65 میلیارد دلاری با تل آویو در مباحث دفاعی و نظامی خبر داد.
اضافه بر این، برخی جذابیت های اسرائیل از منظر اقتصادی و فناوری نیز شماری از کشورهای اروپایی را به سمت اسرائیل، به هزینه نادیده گرفتن جنایات آن علیه مردم فلسطین سوق داده است. در شرایط کنونی، اسرائیل با طیف قابل توجهی از نهادهای علمی اروپایی همکاری های مشترک دارد. در سال 2017، پس از آنکه “امانوئل مکرون” رئیس جمهور فرانسه پس از برگزاری انتخابات در این کشور، قدرت را به دست گرفت، وزرای اقتصاد و امور دیجیتال دولت او از تل آویو، و جشنواره ابتکار و خلاقیت اسرائیل نیز بازدید کرد. اندکی بعد نیز وزیر خارجه فرانسه از اسرائیل بازدید کرد.
سال 2011، فرانسه اقدام به خرید “پهپادهای هارون” از اسرائیل به ارزش 500 میلیوئن دلار کرد. امری که عملا به تحریم تسلیحاتی 44 ساله فرانسه علیه اسرائیل خاتمه داد. سال 2018 نیز، دولت آلمان توافقی به ارزش 1.2 میلیارد دلار را با اسرائیل منعقد کرد و از این رژیم، پهپادهای جدیدی را خریداری کرد. بنیامیننتانیاهو از این مساله به مثابه همکاری اسرائیل در تامین امنیت اروپا یاد کرد. در سال 2020، شرکت ایرباس و دو شرکت هوایی و فضایی اسرئیلی، از سوی اتحادیه اروپا این مجوز را دریافت کردند تا با به پروازدرآوردن پهپادها بر فراز دریای مدیترانه، قایق ها و کشتی های قاچاقچیانِ مهاجران را رصد کرده و بر آن ها نظارت کنند.
اضافه بر همه این ها، یکی از اصلی ترین مسائلی که اروپایی ها را به سمت اسرائیل متمایل کرده، وقوع حملات تروریستی متعدد در کشورهای اروپایی از سوی نیروهای افراط گرا(نظیر داعش) بوده است. رژیم اسرائیل تلاش های زیاد سیاسی و رسانه ای را پیرامون این حملات انجام داده و به نوعی اینگونه وانمود کرده که آن ها نیز قربانی حملات اینچنینی، از سوی گروه حماس هستند. در این چهارچوب، آن ها با تحریک نوعی حس همزادپنداری کشورهای اروپایی نسبت به خود، عملا روایت و گفتمانی را علیه ملت فلسطین ترویج کرده اند که منجر به افزایش همبستگی سیاستمداران و افکار عمومی اروپا با آن ها(اسرائیل) شده است. در این راستا، “آئوروره برژ” از نمایندگان پارلمان فرانسه در موضع گیری می گوید: “ما با اسرائیل در یک جبهه مشترک قرار داریم. این جبهه نیز چیزی جز مقابل با افراط گرایی و آنچه وی تروریسم اسلامی می خواند نیست. این مساله در نوع خود مهمترین محرک در تغییر موضع اروپا در حمایت از اسرائیل در برابر حماس است”.
به طور کلی باید گفت، رویه های اسرائیل در توسعه مناسباتش با آمریکا و اروپا، و درگیرکردن آن ها با امتیازات اقتصادی، نظامی و تکنولوژیک که تل آویو ارائه می کند، نقشی اساسی در همراه کردن آن ها با سیاست های اسرائیل و چشم بستن بر جنایات این رژیم داشته است».